بسم الله الرحمن الرحيم

 آشنا يي با قاريان مصري

 مقدمه:

يكي از آرزوها اينجانب كه چند سالي است با قاريان قرآن كريم آشنا هستم ، نشر سيره و زندگي آن اساتيد مي باشد كه آشنايي با زندگي قرآني آن اساتيد باعث گرايش بيشتر ما به انس با قرآن مي شود . در اين راستا بنده از سال 1372 شروع به نشر زندگينامه ها كردم كه اهم فعاليتهاي اينجانب بدينشرح مي باشد:

گردآوري كتب حاوي زندگينامه اساتيد ـ تلاش در جهت آشنايي قاريان در محافل قرآني ـ ضبط مصاحبه‌هاي قاريان از راديو قرآن جمهوري اسلامي ايران ـ چاپ زندگينامه قاريان در سررسيد سال 1373 ـ گردآوري عكسهاي گوناگون قاريان از محافل مختلف و از شهر هاي مختلف - جستجوي موضوعي در اينترنت و دستيابي به زندگينامه قاريان به سه زبان فارسي ، انگليسي و عربي همراه با عكسهاي جديد . اما آخرين كاري كه انشاءالله در دست اقدام دارم ايجاد سي دي نرم افزاري ويژه آشنايي باقاريان شامل متن كامل زندگينامه و مصاحبه و نمونه قرائت آنان همراه با عكسهاي موجود بوده كه تا اكنون ( بهار 83) دردست اقدام مي باشد .

در اينجا جا دارد يادي كنم از مرحوم پدرم و همچنين مادر گراميم كه اينجانب را در راه فعاليتهاي قرآني همواره مشوق بوده‌اند و همچنين استاد گرامي آقاي محمدحسن جمع آوري اولين استاد روخواني و آقاي رضا بحريني اولين استاد تجويد قرآن كمال تشكر و قدر داني را داشته باشم . همچنين سه تن از شاگردان كلاسهاي حفظ قرآن كه از سال 79 الي 81 در كلاسهاي حفظ مهد قران استان بوشهر شركت داشته اند و در حال حاضر هنوز هم باهم در ارتباط مي باشيم در اين كار آخري (‌سي دي نرم افزاري قاريان) بخشي از كار را به عهده آنان محول كرده بودم ، بدينشرح معرفي ميكنم . 1- آقاي مهران احمدي هميشه با روي باز زحمتهاي ما را ميپذيرد اين بار زحمت تبديل نوار هاي VHS بهCD را كشيده اند كه از برادر ايشان هم تشكر مي كنم . 2-آقاي مهدي جهرمي كه در اين مجموعه با وجود مشغله فراوان در زمينه فعاليتهاي قرآني دعوت ما را لبيك گفت و يا علي گويان كار تايپ كتاب شماره 1 زندگينامه قاريان را انجام دادند . 3- آقاي عليرضا نيكفرجام كه عليرغم كسالتي كه داشتند كار تايپ كتاب شماره 2 را طي تابستان سال 82 به انجام رساندند .از ايشان و پدر بزرگوارشان هم ممنونيم .

سير تاريخي قرائت و موسيقي قرآن كريم

شيخ علي محمود

استاد احمد نداء

گذري اجمالي بر عصر « احمد نداء » تا زمان «شيخ محمد رفعت»

شيخ محمد رفعت

استاد مصطفي اسماعيل

استاد محمد صديق منشاوي

 استاد محمود خليل الحصري

 استاد محمود على البناء

 ‌استاد ابوالعينين‌شعيشع‌

 استاد عبد الباسط محمد عبد الصمد

 استاد راغب مصطفى غلوش

 استاد شحات محمد اَنور

استاد محمد محمود طبلاوى

استاد دكتر احمد نعينع  (مصاحبه با استاد)

استاد محمد عبدالوهاب طنطاوي (مصاحبه با استاد)

استاد احمد الرزيقي

استاد سيد متولي عبدالعال( زندگينامه - مصاحبه )

 محمود صديق منشاوي

استاد احمد محمد بسيوني ( زندگينامه - مصاحبه )

 

 

سير تاريخي قرائت و موسيقي قرآن كريم

شايد بر بسياري از اذهان چنين خطور كند كه اين نغمات و الحاني كه سبكهاي تلاوت قرآن را در بر مي گيرد ، از كجا نشأت گرفته و چگونه است ؟ شايد بتوان پاسخ اين سؤال را چنين مطرح كرد كه اين فن تا حدود زيادي مرهون طريقه صوفيه است ؛ چرا كه يكي از طرق وصول به خداوند در نزد صوفيه فن غنا بوده است كه تأثيري شگرف بر قلوب و نفوس داشته است . آري ، اينكه حيات صوفيه با غنا و موسيقي آميخته بوده ، قابل انكار نيست . آنان در مواليد و اعياد مذهبي به سرودن اشعار و اجراي آنها با الحان و مقامات مي پرداختند و از آنجا كه در ميان مردم جايگاه عظيمي داشتند ، مي توانستند در اين الحان دخل و تصرف كنند .

زماني كه تاريخ زندگي موسيقيدانان بزرگ عرب را ورق مي زنيم ، مي بينيم همگي زندگي خويش را در حلقه هاي ذكر صوفيه گذرانده اند ؛ امثال «شيخ علي محمود» كه سبكي جديد در علم قرائت پديد آورد و يا شيخ «زكريا احمد» ، «شيخ سيد درويش» ، «شيخ يوسف المنيلاوي» و يا «محمد عثمان» كه اينان در حلقه هاي ذكر ، تواشيح و مدايح نبوي و ديني همراه با نغمات و الحان موسيقي در موقعيتهاي مختلف مي خوانده اند .از اين رو حتي زماني كه به خواندن الحاني غير از قرآن مي پرداختند ، تأثيرپذيري شان از طريق صوفيه بسيار مشهود است . آنچه كه در پيشرفت و درخشش غنا در ميان صوفيه تأثيري بسزا داشته ، برپايي مواليد و ابتهالات و تواشيح براي اهل البيت حضرت رسول(ص) بوده است .چرا كه فاطميون مصر كه خود را منتسب به حضرت فاطمه(س) دخت مكرم رسول اكرم مي دانستند . در برپايي جشنهاي شش گانه : مولد حضرت رسول ، مولد امام علي(ع) ، مولد حضرت فاطمه(س) ، مولد امام حسن(ع) ، و مولد امام حسين(ع) و مواليد جانشينان آنان اهتمام تمام مي ورزيده اند تا بدانجا كه در برپايي جشنها و سرودن و تلحين اشعار و قصايد بر يكديگر سبقت مي گرفتند ؛ حتي پس از زوال عهد فاطميون در مصر اين امر همچنان گسترش يافت وشامل ديگر ائمه نيز شد . در حقيقت اين مواليد باعث شد كه صوفيه به خلق الحان و نغمات جديدتري بپردازند . سرانجام گسترش اين الحان نويسندگاني را به گردآوري آنها واداشت . در اين ميان مي توان به كتاب «شيخ محمد بن اسماعيل» اشاره كرد كه تمامي اين تواشيح و ابتهالات را با الحان ونغماتشان در كتابي به نام «سفينه الملك» جمع آوري كرده است .

بعدها اين نغمات از محدوده مصر به كشورهاي مجاور نيز نفوذ پيدا كرد و بدين سان با نغمات و مقاماتي از نواحي فارس ،تركيه و هند در هم آميخت . از اين رو امروزه در ميان عرب به نغمات والحاني برمي خوريم كه نظير آن در ايران نيز به چشم مي خورد و اهل فن در موسيقي خود به اين نكته واقفند .

سرانجام گذشت ليالي و ايام ، نغمات را به دامنه قرآن نيز مي كشاند و بخصوص در زمينه قرائت ، آنرا به اوج خود مي رساند . در اينجاست كه بسياري از موسيقي دانان اين نغمات را در قرائت بكار برده و روشي نوين را ابداع مي كنند كه به معرفي برخي از اين بزرگان خواهيم پرداخت.

بهترين گواه بر اين مطلب اين است كه اهتمام حضرت رسول به صوت و آهنگ خوش داشتن از همان صدر اسلام بر همگان مشهود بوده است . آنجا كه خود فرمود : «به بلال بگوئيد اذان دهد ، چه او را صوتي خوش و نيكوست» و نيز آنجا كه فرمايد : «لكل شيء حليه و حليه القرآن الصوت الحسن» . بر هيچ اهل فني پوشيده نيست كه كه از همان ايام نزول قرآن و حتي پيش از آن چنين امري در ميان اعراب مطرح بوده است و حتي در اين رابطه با يكديگر بهرقابت پرداخته اند .

استاد عبدالباسط نيز در اين زمينه مي گويد : «صوت خوش ، في نفسه خودش موسيقي است» . اگر در جستجوي ابتدايي ترين مراحل و اولين طليعه موسيقي باشيم ، بايد به ميان اعراب صحرا رفته و به عصر جاهليت باز گرديم . آن زمان كه اعراب براي به حركت درآوردن شترها از آواز «حُدِيْ» استفاده مي كردند و آنگاه كه ساربانها اين آهنگها را سرمي دادند تا اشتران در حركت خويش بشتابند . بعدها اعراب جاهلي در بازارهايي جمع مي آمدند و اشعار خود را به لحن مي خواندند . بدين سان اين روند همچنان ادامه داشت . اينك آنچه كه مورد بحث است ، ظهور نغمات و موسيقي به شكل كنوني است .

 ايجاد مدارس جهت آموزش موسيقي و نغمات  - در بحث و بررسي روند كنوني ظهور و پيدايش نغمات موسيقي قرآن كريم لازم است اشاره اي به مدارس آموزش اين فنون داشته باشيم . اين مدارس تمامي سعي خويش مبذول داشت تا آنكه تمامي اصوات را در مقامات ونغمات مستعد سازد . در اين مدارس تعدادي از بزرگترين و مشهورترين علماء ، فن نغمات و الحان را فرا گرفته و از اين مدارس فارغ التحصيل شدند و توانستند با تأثيرپذيري از نغمات بيگانه به آن رشد و نموي بهتر بخشند . در اين راستا برخي را عقيده بر آن است كه حضور اساتيدي چون «شيخ علي محمود» و «شيخ رفعت» سنگ بناي اين مدارس و اين روند است . اما حقيقت آن است كه در اين ميان اسامي گمنامي نيز وجود دارد كه اولين گامها توسط آنها در اين طريق برداشته شده است . بزرگاني چون «شيخ احمد ندا» ، «شيخ السعودي» ، «شيخ شفيق ابوشهبه» ، «شيخ عبده الحامولي» و ديگر بزرگاني كه به جهت نبودن روزنامه و راديو شايد هيچ نامي از آنان در ميان نباشد . در واقع نهضت برپايي روزنامه ها از حدود 50 سال پيش به شيوه كنوني در مصر پا گرفت و از 150 سال قبل نه روزنامه اي در مصر وجود داشت و نه راديو و تلويزيوني ، كه توسط آن به معرفي چنين اشخاصي پرداخته شود ؛ اگر هم به روزنامه هايي برمي خوريم ، همه مطبوعات غيرجهاني بوده است كه توسط برخي از كشورها در مصر ايجاد شده و از اهميت چنداني برخوردار نبوده است از اين رو گزافه نيست اگر بگوييم در رابطه با اين بزرگان اطلاعاتي در ميان نيست .

در اين ميان «شيخ عبده الحامولي» از مؤسسين نغمات و الحان عربي ، كار كار خويش را در حلقه هاي ذكر آغاز كرد و به ادامه آن در انشاد تواشيح و ابتهالات و قصايد در مواليد و اعياد مذهبي پرداخت . كسي كه آواي زيبا و حلاوت غير قابل وصف لحن دلنشين چنان بر اذهان مي نشست كه آنان را مدهوش و مسحور مي ساخت . در واقع او اولين مؤسس اين فن به سبك و شيوه امروزي است . مردي كه بارها برضد اشغال انگليس قصايد و قطعاتي سرود و آنچنان دلنشين زمزمه مي كرد كه همگان را متأثر مي ساخت . از ديگر اين علما «استاد يوسف المنيلاوي» از شاگردان «شيخ الحامولي» بود كه در شهرت و تبحر بر وي سبقت جست . همينطور «شيخ سلامه حجازي» كه به لحني بسيار زيبا و صوتي دل انگيز قرآن را تلاوت مي كرد . وي به عنوان يكي از اساتيد بي نظير موسيقي و الحان در مصر مطرح بوده است .

پس از اين دسته بايد به «شيخ علي محمود» اشاره كرد كه بحق از بزرگترين علماي اين فن است ؛ چنانكه «محمد عبدالوهاب» بزرگترين آهنگساز و موسيقي دان عرب ، آهنگهاي خويش را با اقتباس از الحان اين استاد بزرگ تهيه كرده است . همچنين «شيخ سيد درويش» و «شيخ زكريا احمد» كه از معاصران وي و از بزرگان اين علم بودند . به حقيقت اينان همه در ايجاد مدارس آموزش اين فن تأثيري عظيم داشته اند . به هر حال اگر بخواهيم اولين طليعه هاي اين نهضت را بررسي كنيم ، بايد به مدارس قديمي مصر اشاره داشته باشيم ؛ كه داراي مدارس قديمي در امر آموزش و تعليم قرائت و حفظ قرآن كريم مي باشد . دقيقاً پس از فتوحات اسلامي كه مصر نيز به جرگه كشورهاي اسلامي پيوست ، اين مدارس و مكتبخانه ها در مصر تأسيس شدند و اهتمام اوليه در امور قرآني توسط اين مكتبخانه ها انجام گرفته است . تعداد اين مكتبخانه ها بسيار است ، في المثل «شيخ رفعت» صاحب مدرسه بزرگي بود كه پس از او نيز مدارس ديگري تأسيس شدند ؛ چون مدارس «شيخ شعيشع» ، «شيخ مصطفي اسماعيل» ، «شيخ خليل الحصري» ، «شيخ محمد صديق المنشاوي» و «شيخ محمد سلامه» كه از بنيانگذاران فنون تلاوت قرآن كريم در مصر بوده اند .

رفته رفته با پيشرفت حكومتهاي عربي در بغداد و پس از آن در قاهره تلاوت قرآن نيز رونق گرفت ؛ با شروع قرن بيستم روح دوباره اي به آن دميده شد . نخستين گام را در اين طريق نوجواني گندمگون ، با جثه اي نحيف و چهره اي زيبا  طي كرد . كسي كه قرآن را با صوتي بسيار دلنشين و به شيوه اي نوين تلاوت مي كرد . چنان شيوه اي كه شنوندگان را ساعتها در جايگاهشان متوقف ساخته و آنان با تمامي وجود به استماع ترتيل زيباي او مشغول مي شدند . بدينسان اين شيوه تلاوت او نهضتي نو به پا كرد ؛ تا آنجا كه در ميان عامه مردم اين سؤال مطرح مي شد كه آيا اين طريقه نوين حرام است يا حلال ؟ و اين جوان ، «شيخ احمد ندا» ، آنان را بدون آنكه پاسخي گويد به حال خويش رها مي ساخت .

سرانجام اين شيوه نوين پيروان بسيار يافت و پيشرفت چشمگيرش بر همگان آشكار گرديد . شايد گزاف نباشد اگر بگوئيم پيش از «استاد احمد ندا» صوت قرآني بدين سان مسموع نبوده است . در آن ايام اشخاصي بودند به نام «اولاد الليل» كه اينان تواشيح و ابتهال مي خواندند . در ميان آنان طلاب الازهر نيز به چشم مي‌خوردند كه به سرودن برخي قصايد قديمي كه بسيار محدود هم بود مي پرداختند . از مشهورترين اين قصايد ، قصيده «اذا جاء يوم العرض والعرش واللقاء» بود . برخي معتقدند كه اينان اصواتي بسيار خشك و سخت داشتند ، اصواتي كه هيچ انعطافي نداشت وهيچ اجر و مزدي جز اندك چيزي ، به آنها تعلق نمي گرفت . اما نابغه زمان ، «شيخ احمد ندا» چنان موازين را درهم شكست كه بزرگان علما شبها را بيدار مانده و به سوي محل تلاوت او مي شتافتند . اينان همان كساني بودند كه از روش قرائت وي به شگفت آمده و با شنيدن صوت او به شادي و وجد مي آمدند . گويي او بود كه زمينه رشد و ظهور را براي نوايغ اين فن عظيم پديد آورد .

در اينجا بد نيست اشاره اي نيز به اماكن مؤثر در گسترش قرائت قرآن داشته باشيم . از اماكني كه در زمينه قرائت و علوم قرآني خدمات بسيار به ثمر رسانده است ، «الازهر شريف» مي باشد . «جامع الازهر» در در سال 359 هه. ق . به توسط يكي از سرداران فاطمي به نام «جوهر صقلي» كه خليفه عباسي سپاهيان مهاجم خود را تحت فرماندهي او قرار داد ، بنا گرديد . اين سردار فاطمي پس از تصرف شهر اسكندريه ، مركز نظامي جديدي به نام «مدينه القاهره المعزيه» بنا كرد كه بعدها به اختصار «قاهره» خوانده شد . در اطراف اين مركز جديد ، خندقي حفر كردند و بر گرداگرد آن باروي آجري دفاعي برپا ساختند . يك خيابان مركزي ، اين محوطه را به دو بخش تقسيم مي كرد كه در سمت شرقي آن قصر ، برج و بارويي براي خليفه بنا شده بود . براي هر يك از قبايل بربر محلي براي خيمه زدن تعيين شد و «جوهر» محلي را در جنوب قصر براي اداي نماز جماعت انتخاب كرد كه بعدها به «الازهر» معروف شد . در واقع نام «الازهر» اشاره به «زهرا» لقب حضرت فاطمه (س) دخت مكرم حضرت رسول مي باشد .اين وجه تسميه به جهت علاقه و اهتمام فراوان فاطميون به اهل بيت رسول اكرم بوده است ، چه آنان پيرو مذهب شيعي (اسماعيليه) بوده اند ، از اين رو اولين درسي كه در «جامع الازهر» تدريس شد ، پيرامون فقه شيعي به نام «الاقتصار» تأليف «ابو حنيفه النعمان» بود .

دانشگاه الازهر علاوه بر چندين دانشكده ، داراي مؤسسات و مدارس فراواني مي باشد . از جمله اين مؤسسات مؤسسه قرائت (مهد القرائه) است كه شامل دوره چهار ساله اي براي آموختن قرائت و تلحين قرآن به پيران جوان است . كلاسهاي آنان نيز در بناي قديمي «مسجد الازهر» داير مي شود . اين معهد شامل يكدوره سه ساله و يك دوره چهار ساله قرائت مي باشد . در هر دو دوره ، حدود 15 يا 18 ساعت در هفته به قرائت اختصاص دارد . ضمناً دروس صرف و نحو ، تفسير و حديث نيز تدريس مي شود . در دوره سه ساله اصول فقه و توحيد نيز تا حدودي آموخته مي شود . در حاليكه در دوره چهار ساله ، اين دروس حذف شده و علوم بلاغت به جاي آن تدريس مي شود . دوره يكساله تجويد قرآن هم در پايان اين دوره ها وجود دارد . در اين دوره ، چهار ساعت در هفته به تعليم نظري و 15 ساعت به تمرين عملي تجويد قرآن اختصاص دارد و چند ساعت در هفته نيز به آموزش دروس ديني و زبان عربي پرداخته مي شود .

در مصر مكتب خانه هاي متعددي وجود داشت كه قبل از انسجام و تشكيلات امروزي الازهر پسران به طور گسترده در آنجا به تعليم علوم قرآني مي پرداختند ، سپس وارد جامع الازهر مي شدند . در اين مكتب خانه ها علاوه بر قرآن ، علوم مربوط به آن نيز نظير تجويد اختلاف قرائات و... تدريس مي شد . در عصر حاضر مكتب خانه ها جاي خود را به مدارس آموزش قرآن و دانشكده هاي مربوطه و معهد القرائات بخشيده است و آنان كه تمايل ، دارند مي‌توانند براي تكميل دوره هاي آموزشي خويش تا دوره هاي عالي ادامه تحصيل دهند و پس از آن نيز به دريافت نشان استادي نايل آيند .

گرچه امروزه در مصر مدرسه قرائات تاسيس شده است و در اين مدرسه به كساني كه حافظ قرآن هستند قرائت هاي هفتگانه ، چهارده گانه و قواعد قرآن و زبان عرب و به طور كلي علوم قرآني و ديگر علوم وابسته به آن تدريس مي شود ، اما با اين وجود دوباره سازي مكتب خانه ها باز تشويق مي شود . از جمله مؤسسات و سازمان هاي بسيار مهمي كه در جهت تعليم مسايل قرآني به وجود آمده اند « نقابه القراء » يا سنديكاي قاريان و حافظان قرآن كريم است كه در سال 1983 در مصر تاسيس شده و دبير كل اين سنديكا استاد احمد الرزيقي مي باشد . مهمترين اهداف سنديكا آن است كه تمامي حاملان قرآن در جهان را به عضويت اين مجمع در آورده ؛ آنان را با هم پيوند دهد . هدف دوم نيز اهتمام ورزيدن به حفظ قرآن است . اين سنديكا ( نقابه القراء ) هر ساله مسابقه اي در ميان علماي بزرگ فن تلاوت قرآن برگزار مي كند و نيز در ليالي متبركه قدر براي حافظاني كه موفق به حفظ صحيح آيات قرآن شده اند مراسم جشني برگزار مي كند كه در اين جشن به آن ها از سوي مقامات كشور جوايز و هدايايي تقديم مي شود .

علاوه بر اين در مصر منصبي نيز تحت عنوان شيخ القرايي وجود دارد كه استاد راغب مصطفي غلوش در اين باره مي گويد : « در مصر هيئت و مجموعه اي براي قاريان قرآن وجود دارد كه آنان را گزينش كرده و جهت ورود به صدا و سيما انتخاب مي كنند و رياست آن را به نام شيخ القراء مي شناسند كه قبلاً اين مقام را شيخ « محمود علي البناء » برعهده داشت و پس از فوت ايشان شيخ عبدالباسط عهده دار اين مقام گرديد » .

از جمله مساجد و اماكن متبركه اي كه قاريان در اين كشور بارها و بارها در آن اماكن به تلاوت قرآن پرداخته اند : مسجد راس الحسين (ع) مي باشد كه وجه تسميه ي مسجد به اين نام بدان خاطر است كه مدتي سر مبارك حضرت حسين بن علي (ع) در اين مكان بوده كه بعد ها به جهت تبرّك مبدل به مسجد عظيمي شده است و قاريان مشهور در مراسم و اعياد مذهبي در آن به تلاوت قرآن پرداخته اند . چه در مصر ، در جشن ها و اعياد مذهبي قاريان قرآن به اجراي برنامه ي تلاوت مي پردازند و مورد استقبال شديد مردم قرار مي گيرند . آقاي محمد مهتدي كه مدتي را در مصر اقامت داشته اند در جريان خاطرات خويش مي گويند : « در مصر قاري قرآن مقام والايي دارد ، گويا كه جامعه و زمين مصر قاري پرور است و شايد فضاي عرفاني خاصي كه در آنجا حاكم است باعث چنين امري باشد ... در آنجا يك قاري ، يك مقام اجتماعي دارد ، مقامي كه مثلاً در مجامع رسمي كاملاً مشاهده مي شود در آنجا در سطح مقامات بالاي مملكتي از يك قاري تجليل مي شود و مورد احترام قرار مي گيرد . مردم علاقه ي شديدي در آنجا به تلاوت قرآن دارند تا بدان حدّ كه هر فردي حتي اگر از لحاظ تعبدي متعهد و ملتزم هم نباشد ، باز هم در روز يك بخشي از وقت خود را صرف استماع تلاوت هاي اساتيد مي كند ».

    همچنين در اين كشور قوانيني در رابطه با سربازي وجود دارد كه حافظان قرآن مانند كساني كه داراي دانشنامه يا مدارك بالا هستند تنها يك سال به خدمت نظام وظيفه اعزام مي شوند و اين مشوقي بر حفظ قرآن كريم مي باشد . از اين رو بعيد به نظر نمي رسد كه قرائت قرآن جنبه هنري پيدا كرده و مبدل به هنري ارزنده گردد ، و آنگاه كه در پاريس فستيوالي به عنوان فستيوال هنرهاي مردمي دنياي عرب و يا هنرهاي فولكلوريك برگزار گرديد، بسياري از اساتيد در اين مراسم شركت كردند ، و فضاي عرفاني كه در اثر استماع تلاوت دل انگيز آنان حاكم گرديد ديدگان غير مسلمين را نيز متعجب و مبهوت ساخت كه اين چگونه هنري است كه اين گونه مسحور كننده   عقل ها و ديده هاست .

اينك تلاش ما در اين مجموعه مبتني بر معرفي تني چند از قاريان و اساتيد برجسته جهان اسلام است . اساتيدي كه طنين صوت ملكوتي شان در سرتاسر جهان شيفتگان بسيار بر جا گذارده است . گرچه اين مجموعه از كاستي و نقص به دور نيست اما اميد آن داريم كه علاقه مندان قرآن ما را در رفع خطا ها و نواقص ياري و بر ادامه كار دلگرم نمايند .

 

شيخ علي محمود

پس از رحلت استاد فقيد شيخ احمد نداء با وجود آن كه بسياري به منصّه ظهور نشستند اما هيچ يك را توانايي آن نبود كه رسالت شيخ را در اين مسير به انجام رساند . در اين زمان مردي گندمگون و كوتاه قد به نام « شيخ علي محمود » در اين ميدان مطرح شد . كسي كه پس از شيخ احمد نداء ، تنها فردي بود كه توانست رسالت و طريقه شيخ را ادامه دهد . او در يكي محله هاي تنگ عبّاسيه در ميان خانواده اي ثروتمند پا به عرصه وجود گذاشت و حادثه اي خانواده را برآن داشت تا او را به مكتب خانه فرستد تا قرآن را حفظ كند . پس از گذر ايامي چند ، شيخ موسيقي شرقي را آموخته در آن تبحّر يافت . از اين رو به خواندن قصايد و ابتهالات ديني پرداخت و چنان الحان و نغماتي را در اين قصايد به كار برد ، كه عقل ها را از سر به در كرده ، به آنان شادي و نشاطي وصف ناشدني مي بخشيد و شايد بتوان گفت كه بسياري قصايد ديني را كه امروزه در محافل و مجالس مي شنويم همه از نغمات زيباي اوست . بيشتر آنان كه به سرودن اين قصايد پرداخته اند بر همين اسلوب و فنون عمل كرده ، در چهار چوب مكتب او پرورش يافته اند . شگفت آنكه عموم از اين نكته غافلند و شايد هرگز در اذهان چنين انديشه اي رسوخ نكرده باشد كه آهنگ ها و نغماتي را كه محمد عبد الوهاب ، موسيقي دان بزرگ عرب ، ساخته مبتني بر نظرات و آراء شيخ علي محمود بوده است ؛ چرا كه تمامي اين آهنگ ها و الحان پيش از آنكه در راديو به سمع مردم برسد بر او عرضه شده است .

شيخ علي محمود با وجود آنكه مردي نابينا بود ، در اين طريق تا آنجا پيش رفت كه به عنوان يكي از نوابغ زمان مطرح گرديد . او از دوستان سيد درويش بود و هرگاه كه به سرودن قصيده « بدر تجلي في الافق » مي پرداخت ، و آن را به آواز مي خواند سيد از استماع صداي او به شدت مي گريست . زماني كه از او خواسته شد كه پيرامون شخصيت شيخ محمود سخن بگويد ، بيدرنگ او را نابغه اي عظيم خواند و اظهار داشت كه سرآمد تمامي ملحّنين و نوازندگان است . صوت زيباي شيخ علي محمود همواره نوازنده دل و جان مستمعين بود. صوتي كه هيچ گاه به جهت آن اجر و مزدي طلب نمي كرد . با اين وجود منزلش مامن اهل فن و ادبا و بزرگان زمان بود. او از برترين پيش كسوت ترين قاريان مي باشد .

استاد در سرودن قصايد ، داراي شيوه خاص خويش بود ؛ همان شيوه اي كه دو تن از مشاهير بزرگ مصر در سايه آن پرورش يافتند و پس از استادشان از بزرگترين علماي فن شدند . « شيخ طه الفشني » يكي از اساتيد برجسته اي است كه در فن تواشيح خواني و سرودن قصايد شهرت چشمگيري يافت . كسي كه عاشقان قرآن و حضرت رسول و خواندان مطهرش بارها و بارها مدايح و تواشيحات زيباي او را استماع كرده اند . از ديگر شاگردان او شيخ زكريا احمد بود . مردي كه در زمينه ي نغمات چنان پرورش يافت كه بعد ها در آستان وي بزرگترين علماي اين فنون پا به عرصه عمل گزاردند . گرچه شيخ زكريا احمد در آغاز كار تنها يك قاري قرآن بود . آنگاه كه صوت زيباي شيخ علي محمود را شنيد به مكتب او پيوست و به همراهي او به سرودن تواشيح و ابتهالات و قصايد ديني در مراسم و محافل پرداخت ؛ اما پس از آن به كار موسيقي روي آورده و پس از چندي در اين فن به مقام استادي رسيد . اين همه تجلي مقام علي محمود بود كه در آستانش چنين افرادي تربيت يافتند . همان كسي كه عنوان داشت كه صوت شكل و ظاهر است و آنچه كه اصل است لحن مي باشد كه در برگيرنده مفهوم و مضمون مي باشد . پس آنگاه كه مضمون زيبا باشد مستمع ديگر توجهي بدان صورت به شكل و ظاهر نخواهد داشت . شخصي كه اهل فن باشد با آشنايي با مقام ها مي تواند از صداي ناخوش چنان صوتي بيافريند كه تمامي مستمعين را مدهوش و شيدا سازد . شيخ علي محمود مي گويد : لحن زيبا همان لحن ساده و صادقي است كه با سادگي خويش مفاهيم عميق و عظيم را با صداقت بر شنوندگان بيان كند .

از ديگر پرورش يافتگان مكتب شيخ علي محمود ، محمد عبدالوهاب ، آهنگساز و نوازنده معروف عرب ، مي باشد كه در آغاز كار خويش تمامي الحان و نغمات خود را بر علي محمود عرضه مي كرد و تمامي آهنگ ها و ساخته هاي دست او را پيش از آنكه به استماع مردم برسد شيخ علي محمود شنيده بود . شيخ علي محمود مطلع شد كه جواني معمّم قرآن را تلاوت كرده ، قصايد و ابتهالات را به طريقه اي نوين كه احدي پيش از آن چنين شيوه اي نداشته است ، قرائت مي كند و شهرت و آوازه او از محدوده اي كه در آن متولد شده تجاوز كرده است . شيوه اين جوان معمّم كه سيد درويش نام داشت مورد توجه شيخ علي محمود قرار گرفته از اين رو شاگرد و دوست و همراهش ، شيخ ذكريا احمد را به اسكندريه به نزد سيد فرستاد ؛ چه او دوست مي داشت كه اين فن جديد را شنيده و حقيقت آن را نيز ياد بگيرد . شيخ ذكريا نيز به آنجا رفت ، سيد را يافت و سيد چون دريافت كه او فرستاده شيخ محمود است بسيار شادمان گرديد و مجلس جشني به پا كرده ، تا ميانه روز براي شيخ ذكريا احمد به تلاوت قرآن پرداخت . سپس سيد به همراه او به قاهره سفر كرد و در منزل شيخ محمود اقامت گزيد . وي به مدت سه شب براي شيخ و يارانش خواند . به اين طريق اين فن جديد نيز كه به ذهن احدي خطور نكرده بود بر آنان مكشوف گرديد و در مدت كمتر از يك هفته تمامي آن فنون را به وي آموخت .    

از عادات شيخ علي محمود آن بود كه هميشه اذان صبح را در مسجد امام حسين (ع) با صداي بلند سر مي داد . در اين لحظات اين ميدان شاهد انبوهي از جمعيت مي شد كه از هر مكاني براي استماع صداي اذان شيخ به  آنجا آمده بودند . در ميان اين جمعيت شيخ محمد بابلي و حسين ترزي و امام العبد و شيخ بشري و شيخ جزار به چشم مي خوردند كه اينان نيز قبل از اذان در آن مكان گرد هم مي آمدند . اشتياق تا بدان حدّ بود كه راديوي قاهره اقدام به ضبط اين اذان مي كرد در ايام مبارك رمضان علاوه بر اين راديو ، راديوي كويت نيز آن را پخش مي كرد . شيخ علي محمود علاوه بر تلاوت قرآن بيشتر سعي در خواندن قصايد و ابتهالات ديني و تواشيح داشت . شيخ هرگز جز طريق منزل تا مسجد را طي نكرد . همواره در مكان مقدس و معنوي مسجد الحسين (ع) به تلاوت مي پرداخت و جز اين تنها مكاني كه در آنجا به تلاوت اهتمام مي ورزيد منازل فقرا و نيازمنداني بود كه شيخ را مي شناختند و به او عشق مي ورزيدند . او بسيار كريم و سخاوتمند بود و تا آنجا پيش رفت كه تمامي ثروتي را كه از پدرش به او به ارث رسيده بود در ميان فقرا و نيازمندان انفاق كرد .

نقل كرده اند زماني كه سعد زغلول از رهبران مصر وفات كرد شيخ در مجلس ترحيم او همراه با تني چند از قاريان بزرگ به تلاوت قرآن پرداخت . سپس در ميان باب الخلق خيمه بزرگي برپا كرد و در آنجا به مدت يك هفته به سرودن قصايد و ابتهالاتي در رثاي سعد زغلول پرداخت . شيخ تنها يك بار مصر را به قصد شهر يافا در فلسطين اشغالي ترك گفت . مدت يك هفته در اين شهر اقامت گزيد و در آنجا نيز قصايد و ابتهالاتي بسيار زيبا خواند . پس از آن بارها از او دعوت هاي مكررّي انجام گرفت كه هيچ كدام را نپذيرفت . تنها در يكي از اين دعوتها كه به شام رفته بود . احساس بيماري به وي دست داده بلافاصله به مصر بازگشت . اين بيماري سرانجام زمينه ساز رحلت اين استاد بزرگ گرديد . مردي كه تمامي ثروت و اموالش را وقف فقرا و درماندگان و قاريان قرآن كرد . فردي كه شهرت و آوازه اش علاوه بر مصر بر ساير كشورهاي اسلامي نيز سايه افكنده ، مورد توجه و علاقه همگان قرار گرفت .

مردي كه تمامي ستارگان قرائت از خورشيد وجود او نور گرفته اند و همواره در آستان سراسر فضلش سر تعزيم فرود آورده اند و بدين سان وجود او زمينه ساز ظهور نوابغ زمان پس از خويشتن گرديد .

 

 

شرح حال استاد « احمد نداء »

آغاز عصر حاضر شاهد برپايي نهضت جديدي در فن موسيقي بوده است كه شايد اولين حركت در اين تاريخ باشد . در آن زمان كه در مصر حتي راديويي براي ضبط سروده ها و ابتهالات وجود نداشت ، با اين وجود اكثر شب ها را تواشيح خوانان و مدّاحان با اجراي برنامه هاي خويش به سر مي آوردند . در اين ايام بود كه دامنه تواشيحات و ابتهالات ، قرآن را نيز در بر گرفت و تا بدانجا پيش رفت كه مردي معمّم در صحنه قرائت ظاهر شد و چنان به قرائت پرداخت كه شيوه قرائتش بر اذهان آشنا نمي نمود شيوه اي كه بسيار روحبخش و دلنشين بود .

اين مرد كسي جز استاد احمد نداء نبود ، او داراي صوتي بسيار قوي و رسا بود . مردي كه تمام زندگي خويش را وقف طريق قرآن نمود ، تا آنجا كه يكي از دوستان وي به نام ، محمد بابلي ، از نوابغ علم موسيقي و الحان آن زمان از وي تقاضا كرد تا حظّ و بهره خويش را در رابطه با موسيقي بيازمايد ، او نپذيرفت ؛ شايد اگر استاد اين سخن را رد نمي كرد بر سيّد محمد عثمان و سيّد عبده الحامولي دو تن از علماي بزرگ زمان سبقت مي جست . اما استاد نداء كه در اعلي مراتب عشق به قرآن مي زيست ، در اين راستا به تلاوت و قرائت آن پرداخت ، و همچنان به قرائت ادامه داد . صوتي كه اين استاد علم موسيقي ، محمد بابلي را نيز شيفته و مجنون مي ساخت و گاهي اوقات در خلوت ، به استماع صوت شيخ از صفحه گرامافون مي پرداخت و در آن لحظات هيچ غم و دردي احساس نمي كرد و جذبه قرائت دلنشين استاد ، آن چنان او را احاطه مي كرد كه فرياد مي زد : اي شيخ صوتت چه دلنشين است .

نقل كرده اند كه روزي شيخ نداء ، آيه « و بشر الكافرين بعذاب اليم » را قرائت مي كرد ، محمد بابلي در حالي كه به سختي مي گريست ، فرياد برمي آورد و پس از آن به مدت يك هفته معتكف شد ، تا آنجا كه نه فردي او را ديد و نه او با احدي ملاقات كرد و خود مي گويد :« اگر شيخ را از عنفوان جواني نمي شناختم از رجال صوفي و زاهد زمانه مي شدم ». از كرامت نفس و بزرگواري او گويند : زماني كه از او به جهت احياء مراسمي دعوت به عمل مي آوردند بسيار اتفاق مي افتاد كه وجهي را كه از بابت قرائت به او هديه مي كرند به فقرا و درماندگان مي داد  . باز در بزرگواري و مناعت نفس شيخ نقل مي كنند كه ، در مراسم چهلمين روز درگذشت يكي از اكابر و تجّار بزرگ از او دعوت به عمل آمد تا به قرائت قرآن بپردازد . اگر چه استاد آمادگي خويش را جهت اجراي تلاوت اعلام داشته بود اما زماني كه يكي از دوستان ، وي را از درگذشت خانم پيري مطلع كرد كه تنها وصيتش اين بوده كه در هنگام تدفين ، استاد احمد نداء بر خاكش قرآن تلاوت كند ؛ استاد بي درنگ آن مجلس را ترك گفت و به محله فقير نشين بولاق رفت تا در مراسم تدفين و ختم مرحومه حاضر گردد .

آري استاد احمد نداء زندگي بسيار پربار وانديشمندي را سپري كرد و به حقيقت همان كسي است كه راه را براي كساني كه پس از او ظهور كردند، هموار ساخت . اوتنها يك قاري قرآن نبود ، بلكه هنرمندي بود كه با تمامي هنر دوستان و ادب دانان و عالماني كه عصر حاضر به وجود آنان مفتخر است همراه و ياور بوده است .او با « محمد بابلي » - كه يكي از بزرگترين نوابغ مصر است - دوستي وفادار بود . همچنين دكتر محجوب ثابت ، نويسنده ي مشهور ، عبد العزيز البشري و شاعر نيل حافظ ابراهيم نيز از كساني بودند كه در انتهاي شب در كنار يكديگر گرد آمده و شيخ بر اين دوستان - كه همه اهل علم و ادب بودند - آيات قرآن را تلاوت مي كرد و در اين لحظات محمد بابلي چنان مي گريست كه گاه به حالت اغماء مي افتاد .

عظمت شيخ « احمد نداء » تا بدانجاست كه صالح عبد الحي از مشهورترين نوازندگان مصر گويد : اگر شيخ به غنا و موسيقي رو مي آورد ، تمامي نوازندگان و رامشگران را خانه نشين مي ساخت . آري حيات سراسر مجد و عظمت شيخ اساس استواري را بنا نهاد ، بنايي كه سبب درخشش بيش از پيش وي شده ، زمينه ساز پرورش مرداني در اين مكتب گرديد كه توانستند تا حدّي اين عظمت را دريابند ، مردي كه راهگشاي ده هاتن از بزرگترين قاريان جهان اسلام گرديد . او سرانجام پس از عمري پر بار كه در طريق قرآن و خدمت به اين كلام الهي سپري كرد چشم از جهان فرو بست . آن زمان كه رحلت كرد ده ها هزار نفر در تشييع جنازه اش گرد آمدند و در پيشاپيش آنان سران بزرگ دولت و نمايندگاني از كشورهاي ديگر اسلامي به چشم مي خورد آري در رحلت اين استاد بزرگ علم قرائت مرثيه ها گفته شد . چنانكه از حافظ ابراهيم ، اين شاعر بزرگ عرب در مصر ، در رثاي او قصيده اي سرود كه برقبرش آويختند .                                                                               روحش شاد

 

گذري اجمالي بر عصر « احمد نداء » تا زمان «شيخ محمد رفعت»

همان گونه كه در پيشگفتار كتاب عنوان گرديد تاريخ اسلام شاهد قاريان و حافظان بسيار بزرگي بوده است كه به علّت نبودن راديو و تلويزيون و نيز وسايل ارتباط جمعي شايد حتي نامي از اين بزرگان باقي نمانده باشد . ما در اين جا به ذكر برخي از اين اساتيد و قاريان كه تنها اطلاعات مختصري از آن ها در دسترس مي باشد اشاره مي كنيم . باشد كه مقبول درگاه الهي افتد . اگر چه در صورت داشتن امكانات شرح حال جامعتري از اين بزرگان به محضر عاشقان و دوستداران قرآن عرضه مي كرديم.

از اين ميان شيخ « محمود الصيفي » را نام مي بريم ؛ اين استاد مسلم به حقيقت از بزرگترين علماي علم قرائت قرآن بود ، او بيشتر زندگي خويش را صرف آموختن قرائت ورش و روايت حفص از عاصم كرد . وي موفق گرديد تا قواعد و فنون جديدي را در فن تلاوت قرآن وارد سازد تا بدانجا كه تمامي قاريان پس از او در مسير آموخته ها و ابتكارات او گام نهند . در اين ميان بايد به دو تن از شاگردانش « شيخ مصطفي اسماعيل » و « شيخ محمود خليل الحصري » اشاره كرد . شيخ الصيفي در همان دوره اي زيست كه شيخ رفعت و شيخ علي محمود در آن دوره زيستند و از همان محلي برخاست كه شيخ علي محمود از آنجا برخاست . وي تمامي زندگي خويش را وقف اين طريق كرد . از اماكني كه بارها در آن جا به تلاوت قرآن كريم پرداخت مسجد الحسين (ع) بود ، همان مسجد مقدسي كه به واسطه رحلت شيخ علي محمود ساكت مانده بود .

استاد « منصور بدار » از جمله اساتيد برجسته ديگري است كه در اين علم خدمات ارزنده اي انجام داد . اوتا زمان سقوط خلافت عثماني زيست و پس از پايان جنگ جهاني اول به مصر باز گشت . شيخ يكي از دوستان «سعد زغلول» بود كه نقش ميهني و مردمي را ايفا كرد ، علي الخصوص در انقلاب سال 1919 كه حضور بسيار فعالي داشت و از جمله قاريان «سعد» خوانده مي شد . او در جشن ها و مراسم سياسي كه سعد دعوت مي شد قرآن را با صوتي بسيار زيبا و رسا قرائت مي كرد ، حتي زماني كه استعمار انگليس حصار سختي پيرامون مردم كشيده بود ، شيخ « بدار » بدون هيچ ترس و بيمي خارج مي شد و در مسايل شركت مي جست . بجز شيخ الصيفي ، استاد ديگري به نام شيخ « محمد قهاوي » ظهور كرده بود كه صوت او نيز چون صوت شيخ منصور بدار زيبا و دلنشين بود هر چند كه زندگي سراسر رنج و مشقت او زمينه ساز رحلتش گرديد و اگر تجارب و ارشادات ارزنده او راهگشاي اساتيد اين فن مي گرديد ، پيشرفت چشمگيري در اين فن الهي حاصل مي آمد .

قاري ديگر استاد « يوسف المنيلاوي » است كه حيات قرائت قر‌آن را در فن موسيقي رقم زد و تاثيري بسزا در موسيقي مصر به جاي گذاشت . از جمله اساتيد ديگري كه مي توان به آنها اشاره كرد ، « شيخ حسن مناخلي » است كه از صوتي بسيار زيبا و طريقه اي نيكو در ادا برخوردار بود . صوتي كه بارها قلوب را متاثر ساخته بود .

استاد « منصور الدمنهوري » نيز از قاريان قدس شريف بود كه عمدتاً در آن جا به تلاوت قرآن كريم مي پرداخت . در همين ايام كه زن نيز نقش مهمي را در زمينه تلاوت قرآن ايفا مي كرد خانم هاي قاري نيز در عرصه تلاوت ظاهر شدند كه در راس آن ها خانمي به نام « منيره » بود . ايشان در ايام جنگ جهاني دوم در راديوي مصر به تلاوت مي پرداخت ، اما پس از آن كه برخي به قرائت قرآن توسط خانم ها اعتراض كردند، اين كار ادامه نيافت . در اين جا بايد به خانم ديگري اشاره كنيم كه علي رغم آنكه نابينا بود اما قلبش مملوّ از چنان عشق عظيمي به قرآن بود كه نتوانست از صحنه قرائت دوري گزيند . بنابر اين با توجّه به علاقه فراواني كه به صوت شيخ علي محمود داشت ، پس از آن كه گوشه عزلت گزيد ، باقي عمر را در كنار دكّه اي كه شيخ محمود از بالاي آن به ايراد قصايد خويش پرداخته و قرآن تلاوت مي كرد ، به شيخ گوش جان مي سپرد و چون سايه اي شيخ را همراهي مي كرد ؛ تا آنكه در كنار همان دكّه به هنگام استماع جان سپرد .

در اينجا بايد اشاره اي داشته باشيم به استادي والامقام كه تسلط فراوانش در علم قرائت سبب شده تا او به عنوان يكي از اساتيد مسلم مطرح شود . صوت و لحن دلنشين وي به هنگام تلاوت ، شنوندگان بسياري از او به جاي گزارده است و هنوز قرائت هاي او از راديوي كشورهاي مختلف پخش مي شود . استاد « عبد الفتاح شعشايي » از جمله نوابغ اين علم الهي است كه به حق صوت زيباي او يكي از شيرين ترين و دلنشين ترين اصوات زمانه است . از اماكني كه او همواره در آنجا به تلاوت قرآن مي پرداخت ، مسجد حضرت زينب (ع) در قاهره بود . از ميان فرزندان او بايد به « شيخ ابراهيم شعشايي » اشاره كرد كه او نيز داراي صوتي بسيار رسا و زيبا چون پدر مي باشد . او نيز پس از پدر در همين مكان مقدس به تلاوت قرآن مجيد پرداخت .

پس از اينان اشاره مي كنيم به استاد « سعيد نور سوداني » كه قرآن را به همان شيوه اي كه سياه پوستان در داخل جنگل ها به خواندن سروده هاشان مي پرداختند ، تلاوت مي كرد ؛ شيوه اي كه سراسر حزن و بكاء بود . بدين ترتيب وي شهرت عظيمي در ميان ساكنان روستاهاي مصر برخوردار گرديد و چنان مريداني يافت كه به هنگام تلاوتش « جامع خازندار » از انبوهي جمعيت به تنگي مي گراييد .

در ميان اينان اساتيد بسياري وجود دارند كه شهرتشان علاوه بر مصر به اقصي نقاط جهان رسيده است . گرچه بسياري از اين بزرگان را ديگر حتي نامي در ميان نيست و شايد تلاوت بسياري از اين عزيزان و حتي اساتيدي كه نام برده ايم ديگر در دسترس نباشد ؛ اما در حقيقت اينان اساتيد برجسته اي هستند كه بدون ذكر نامشان ، پرداختن به نوابغ علم قرائت ناممكن است. به راستي اگر اينك صوت قرآني به سبك كنوني گوش جانمان را مي نوازد ؛ همه از دولت اينان است . بزرگاني چون احمد نداءكه از صوتي بسيار والا برخوردار بودند مردي كه در آغاز اين قرن ظهور كرد و ظهور او جايگاهي  ويژه و منحصر به فرد براي قاريان قرآن ايجاد كرد او چنان آسماني گسترد كه امروز از نور فروزان ستارگان آسمانش بهره ها مي گيريم . نابغه ي بزرگي كه او را شيخ « احمد نداء » ناميدند و حضور او باعث ظهور اساتيد برجسته اي چون « شيخ محمد رفعت »  «شيخ مصطفي اسماعيل  » ، «شيخ محمود علي البناء » ، « شيخ محمد صديق منشاوي  » و «شيخ عبد الباسط »  و... شد .

پس به حقيقت بايد او را ستود ، كسي كه تلاوتهاي روحبخش و محزونش ديگر در دسترس نيست .

 

شيخ محمد رفعت

زايري كه سال ها قبل به شوق زيارت « بيت الله الحرام » به حجّ مشرف شده بود ، نقل مي كند كه هنگام بيتوته در مناء به مسجد خويش وارد شدم ، ناگهان خيل عظيمي از زايران شهرهاي مختلف را مشاهده نمودم كه در اين مسجد گرد آمده و به تلاوت قاري نابينايي كه در بالاي صفّه نشسته و با صدايي بسيار زيبا و ملكوتي قرآن را قرائت مي كرد ، گوش سپرده اند . در آن لحظه از نواي قرائت استادانه او متحيّر شده ، از خود بيخود گشتم ، چرا كه تاكنون چنين صوت زيبايي را كه متناسب با معني آيات قرآن باشد از ديگري نشنيده بودم . آنگاه كه او دهان به تلاوت مي گشود خيل جمعيت كه از كشورهاي گوناگون در آن محل جمع شده بودند ، مهر سكوت بر لب زده و مشتاقانه قرائت وي را استماع مي كردند .

و... آن قاري كسي جز امير القرّاء ، استاد شيخ محمد ، محمود رفعت نبود . گويند : در آن زمان كه كودكي بيش نبود ، چون شيخ علي محمود ،  صوت زيباي او را شنيد ، به شدّت گريست ، تا بدانجا كه به حالت اغما افتاد. وي زماني كه دريافت كه اين كودك  نابينايي است كه چنين زيبا نغمات قرآن را سر مي دهد ، در حالي كه مي گريست ، به همراهان او وعده داد كه در آينده اي نه چندان دور به مرتبه اي بس والا خواهد رسيد . و به حقيقت نيز چنين شد ، تا بدانجا كه گوي سبقت را از شيخ علي محمود و احمد ندا در ربوده و بر آنان در اين مجالس پيشي گرفت .

آري نام شيخ محمد رفعت ، در تاريخچه قرائت قرآن نامي است بس آشنا . نامي كه همگان را شهرت و عظمتش در رسيده است . نامي كه پيرامون او افسانه هاي بيشماري رونق گرفت . چه او را نابغه اي شگفت مي پنداشتند . مفتي سوريه پس از وفات وي در وصف استاد مي گويد : اسلام ، با وجود او جواني و نشاط از سر گرفت.

گويند يكبار افسري كانادايي به نزد مدير راديوي انگليس آمده ، از او درخواست كرد تا ملاقات او را با شيخ رفعت فراهم آورد ، چرا كه پس از استماع صوت شيخ تحت تاثير واقع شده ، پذيراي دين اسلام شده بود . صوت روح بخشي كه سكينه روح و جان و عواطف است . مدير راديو نيز به خواسته اين شخص پاسخ مثبت داده ، و زمينه ملاقات او را با شيخ فراهم كرد تا جايي كه آن مرد توانست مدتي را در كنار او زندگي كند . اين افسر پس از انقضاي اين مدت با بازگشت به سرزمينش – در وصف چنين نابغه اي كه تمامي ويژگي ها و خصايص نبوغ در او جمع گرديده بود – مقاله اي را به رشته تحرير در آورد . وي در آن مقاله عنوان داشت كه شيخ ، اولين و تنها قاري قرآني است كه تعدادي بيشمار از غير مسلمانان شيفته قرائت هاي زيباي او گشته اند .

وي از مفاخر جهان اسلام در زمينه تلاوت قرآن كريم بوده است و در علم قرائات روشي منحصر به فرد داشته و در ميان قاريان بزرگ جهان جايگاه ويژه اي به خود اختصاص داده است . مرحوم استاد محمد رفعت  در سال 1300 ( ه . ق ) ( مطابق با 1261 ه . ش ) در شهر قاهره ، ديده به جهان گشود . او در سن شش سالگي به بيماري شديدي مبتلا شد ، بدين جهت بينايي خويش از دست داده و تا پايان زندگي از اين نعمت محروم گرديد .

نخستين كسي كه با تشويق هاي خود وي را به سوي آموزش و قرائت قرآن كشانيد ، پدرش شيخ محمود بود و سپس نزد شيخ محمود حنفي كه در شناخت الحان قرآني استاد برجسته اي بود شروع به فراگيري قرآن كريم نمود . مجله « كلّ شيء » از جمله نشريات معاصر استاد ، در شماره 554 خود مي نويسد : « در روز هاي سه شنبه و جمعه هر هفته وقتي ساعت به 9 مي رسيد ، در محلي كه جلسه قرآن براي استاد محمد رفعت تشكيل مي شد انبوهي فوق العاده از جمعيت مسجد را احاطه مي كرد ، آنگونه كه ديگر در آن مسجد مكاني خالي از جمعيت يافت نمي شد . در اين هنگام تلاوت استاد محمد رفعت در اين مجلس مستقيماً از راديو به سرتاسر كشور پخش مي گرديد و همگان مي توانستند از صوت دلنشين استاد كه معاني آيات قرآن را نيز در اذهان مستمعين بر جاي مي گذاشت استفاده كنند . و همراه با احساسي از شوق و حوصله كه حاصل تاثير آيات نوراني قرآن و صوت  دلنشين استاد بود به تلاوت نابغه دوران خود گوش فرا دارند . و اين در حالي است كه در آن ساعت خيابان ها و محلات شهر خالي از سكنه شده و بدين طريق ، اين قاري قرآن با صوت زيبايش توانسته بود مردم را به سوي قرآن جذب نموده و به قولي به آنان حياتي دوباره ببخشد » .

مشهور است كه در سال 1356 ه. ق . راديوي بريتانيا تلاوت سوره هود مرحوم استاد رفعت را كه در مدت سه روز در مسجدي كه جمع كثيري از مردم براي استماع آن اجتماع كرده بودند ، ضبط نمود و بدليل برخورداري از كيفيت بالايي كه اين نوارها از لحاظ صوت ، لحن وعلم تجويد و قرائت ، دارا است اكنون به عنوان يكي از مفاخر بزرگ بريتانيا محسوب مي شود . استاد رفعت نيز در همين مكان « قصار السور » را با چهارده روايت قرائت نمود .

تنها فرزند استاد ، محمود رفعت است كه هم اكنون در قيد حيات مي باشد . از جمله كساني كه در قرائت خويش به تلاوت هاي استاد رفعت استناد مي جويند ، استاد ابوالعينين شعيشع مي باشد . نيز استاد مرحوم عبدالباسط در ايام جواني به تقليد از اين استاد بزرگ مي پرداخته است .

شيخ ابوالعينين شعيشع در رابطه با آشناييش با استاد چنين گويد كه : « من افتخار شاگردي در محضر استاد را دارم ، چرا كه از ايشان تاثير بسيار گرفتم . حتي آن زمان كه در محل زندگي خود بودم و صداي استاد از راديو به گوش مستمعين مي رسيد ، در آن زمان صداي شيخ رفعت تنها صدايي بود كه از راديو پخش مي شد . او در مكان مرتفعي به تلاوت مي پرداخت و من همواره حريص بر ديدار استاد بودم . درست 34 سال پس از تاسيس راديو من با شيخ آشنا شدم . در آن زمان بسياري از مردم به آواز گوش مي دادند و برخي به مسائل ديگر . اما اشتياق من به صوت شيخ تا آنجا بود كه همواره به مكان تلاوت شيخ مي رفتم - آن زمان از ساعت 9 تا 30/9 شب برنامه صحبت شيخ از راديو پخش مي شد- با وجود اينكه هوا بسيار سرد بود و من كودكي بيش نبودم ، در آن محل مي ماندم و پس از تمام شدن برنامه صحبت شيخ به منزل باز مي گشتم وهمواره سعي مي كردم از او تقليد كنم ، پره اي اوقات موفق مي شدم . و گاهي نيز نمي توانستم اما تلاش خود را به كار مي بردم . زماني كه كارم را تازه در راديو شروع كردم . براي اولين بار بود كه ايشان را ملاقات مي كردم ؛ استاد در حال تلاوت سوره اي بودند و من گوش مي كرم ، پس از آن كه تلاوت خود را به پايان رساندند ، جلو رفتم و دستهايشان را بوسيدم . استاد پرسيدند : شما چه كسي هستيد ؟ گفتم : شعيشع هستم . شيخ در اين هنگام مرا در آغوش كشيد و با صداي آرامي گفت : بيا فرزندم ، بيا جلو . من از مدتها پيش مي خواستم صداي تو را بشنوم . البته پيش از آن من در راديو براي اولين بار قرائتي كرده بودم و شيخ صداي مرا شنيده بود . من هم هرگاه به مسجد مي رفتم نزديك نمي آمدم ، اما گويا شيخ مشتاق بود كه صداي مقلدش را بشنود و او را از نزديك ببيند ، هر چند كه به خوبي تقليد نمي كردم امّا كم كم با تكرار پيشرفت كردم . بار ديگر وقتي براي خواندن نماز به مسجد رفته بودم ، خود را به شيخ معرفي كردم ، ايشان مرا بسيار تشويق و تشجيع كردند ، تا به آن حدّ كه دلم از محبت استاد لبريز شد ، و همواره در پي فرصتي بودم كه اين محبت را جبران كنم . پس از آن جريان از من خواستند نوارهايي را كه در راديو بود تصحيح كنم زيرا يك سري كلمات قرائت شيخ از آن ها حذف شده بود . من هم بلافاصله پذيرفتم ؛ چون به شيخ علاقه فراواني داشتم و دوست داشتم اين نوارها را كه از بهترين قرائت هاي استاد بوده تصحيح كنم . در حالي كه استادم در قيد حيات نيست ولي همانطور كه در زمان حياتش از وي جدا نبودم هم اينك نيز كه سالها از رحلتش مي گذرد از وي جدا نيستم».

شيخ احمد الرزيقي كه از قاريان معروف عصر حاضر است درباره استاد رفعت چنين اظهار مي دارد : «مرحوم شيخ رفعت ـرحمه الله ـ در قراءات تبحري كامل داشت در علم وقف و ابتدا مسلط بوده و خداوند در صورت ملكوتي وي نعمتش را به كمال رسانده و نيز به شناخت مقامات الحان قرائت را عطا كرده بود چنان كه استاد آيه اي را در مورد وعده ها و توصيف بهشت تلاوت مي كرد در آن آيه نغمه و آهنگي را انتخاب مي نمود كه شنونده كيفيت بهشت را مي توانست تجسم كند و يا اگر آيه اي را در مورد عذاب تلاوت مي كرد با انتخاب الحان مناسب شدت عذاب و آتش جهنم را به مستمع مي فهماند » . آري شدت اشتياق مردم به تلاوت استاد رفعت تا بد آن حدّ بود كه سالنهاي مخصوصي براي مستمعين شيخ ساخته شد . هرچند كه اين سالن ها ، امروزه با رحلت اكثر ياران شيخ خالي مانده و از بين رفته اند اما بسياري از آن ها هنوز به حال خود باقي است . ساعات تلاوت شيخ در ايام سه شنبه و جمعه ، ساعاتي مقدس در نظر تمامي مسلمين جهان بود ؛ ساعاتي كه مسجد فاضل شاهد انبوهي از جمعيت مي شد حال آنكه در آن زمان نه راديو و نه ميكروفوني وجود داشت .

از ميان كساني كه همواره در محل تلاوت شيخ در رفت و آمد بودند ، استاد « كامل الاشناوي » بود . او مي گويد : « من احساس مي كنم صوت و لحن او با آن نغمات زيبا دريچه اي از ايمان و معرفت را در قلبم گشود ».

شيخ رفعت زماني از راديو كناره گرفت اما پس از آنكه باز به راديو بازگشت ، آرامش و اطمينان ، قلوب تمامي مسلمين را در بر گرفت ، چرا كه او چون اسطوره اي در ميان مردم مطرح بود . منزلش ميعادگاه عاشقان علم و ادب ، مؤمنين و ملحّنين بزرگ بود و آنان همواره بر اين مهم اذعان دارند .

عاقبت دست تقدير چنين اراده كرد كه اين صوت طلايي خاموش گشته، و اين تار آسمانها ( قيثاره السماء ) شكسته گردد . آري عاقبت اين نابغه بزرگ اسلام در گذشت ، اما صوت چون  اضواء پرفروغ خورشيد باقي ماند تا همواره رهگشاي انسان ها گردد . صوتي كه در خدمت كلام خداوند قرار گرفت و به علم قرائت اعتبار ديگري بخشيد. سرانجام اين ستاره ي پرفروغ در سنين 69 سالگي به سال 1369 ه ق . ( 1328 ه. ش . ) در شهر قاهره خاموش گرديد گرچه يادش هرگز در خاطره ها از بين نخواهد رفت .

زندگي و شرح حال اين استاد و قاري بزرگ جهان را – كه خدمتي شايان در علم قرائت براي عاشقان اين راه به انجام رسانيده است - موّرخاني بزرگ از جمله « خير الدين زرگلي » در كتاب الاعلام و « مذاكرات » با عكس درج نموده اند همچنين در جرايد « الصحف المصريه » و « اخبار اليوم » مورخه 1950م همزمان با فوت استاد محمد رفعت به درج شرح حال و زندگي نامه اين قاري قرآن پرداختند . خير الدين زرگلي در كتاب خويش چنين مي نويسد : « محمد بن رفعت ، از مشهورترين قاريان عصر حاضر و آگاه ترين آنان به مواقع وقف و ابتداء در آيات قرآن كريم مي باشد . او در قاهره ولادت يافت و در همان جا به رحمت خداوند پيوست . او در آغاز كودكي روشنايي دو چشمش را از دست داد . استاد رفعت در زمينه ي وقف و ابتدا و تجويد و ترتيل قرآن سبكي متمايز ابداع كرد ، صوت زيبا و دلنشين او چنان بود كه قلبها را مسحور ساخته و شيفته خويش مي نمود . او با الحان و نغمات موسيقي در قرآن آشنا بود . تلاوتهاي بسياري از اين استاد در راديوي مصر و لندن موجود است »

تلاوتهاي اين استاد همه هفته از بدو تاسيس راديو قرآن جمهوري اسلامي ايران ، از اين راديو پخش مي گردد .

 

 

 استاد محمود على البناء

 ولادت : استاد محمود على البناء در روستاى ( شبرا باص ) مركز شبين الكوم استان منوفيّه به روز 17/12/1926 ميلادى متولد شد، او در دامن طبيعتِ روستائى و زندگى تقليدى و فطرتى كه بر همه جريانات غالب مى شود، رشد و نمُو نمود ، و اين طبيعت روستائى در تكوين شخصيّتِ جامعه كشاورز كه به دنبال زندگى شرافتمندانه و پاكى است كه پايه و اساس آن را كوشش و عَرق ريختن و… تشكيل مى دهد ، نقش بسيار بارزى دارد… از سعادت هاى انسان روستائى آن است كه پسرى داشته باشد كه او را د ر زراعت و تجارت كمك كار و تكيه گاه باشد، اما حاج على رحمه الله به چيزى غير از آنچه اهل روستا داشتند فكر مى كرد ، او با علم فطرى خود دريافت كه ساده ترين راه ها و نزديك ترين آنها براى رسيدن به بهشت، اطاعت پروردگار است و نيز فرزند صالحى كه براى والدش دعا كند ، و صلاح كامل وقرب به خداوند و پيامبرش به تنهائى نجات دهنده نيست مگر با راه يافتن به حصارِ مستحكمِ قرآن كريم؛ كه نورى ساطع و زاد و توشه اى است كه هرگز قطع نمىگردد ، حاج على از اولين لحظه اى كه صاحب فرزندى شبيه فرزندان بهشت گرديد ، متوجه نعمت كاملى كه خداوند به او داده بود شد، زيرا عزّت و وجاهت از آن فرزند كوچك كه خداوند او را براى حفظ كتابش برگزيده بود آشكار بود ، پدرش نامى از نام هاى پيامبر (ص) را بر او نهاد يعنى (محمود) چرا كه قدوم اين كودك مايه سپاسگزارى و ثناء از درگاه خداوند بود پس از ميلاد او بركت به خانه آمد و خير و نيكى بر خانواده ريزش كرد با آمدن او روح نشاط و زندگى در خانواده و پدرِ خانواده دميده شد، پدرى كه ازهيچ كوشش و عاملى كه فرزندش را براى حفظ قرآن كريم كمك كند دريغ نكرد ، زيرا مى خواست كه فرزندش پيشاپيش صفوف قاريان قرآن كريم قرار بگيرد قاريانى كه در صورت عمل به قرآن كريم از خاصّان درگاه خداوند خواهند شد ، هنگامى كه اين طفل كوچك بزرگ شد پدرش او را به آموزشگاهِ (مكتب) استاد موسى رحمه الله در روستاى شبرا باص برد استاد موسى بر يادگيرى حفظ و تجويد شاگردانش بسيار حريص بود و بيشتر نسبت به محمود كه چون ستاره اى در ميان آنها مىدرخشيد حرص داشت ، كودكى كه علائم نبوغ و نشانه هاى اهليّت قرآن بالاخص مخارج الفاظ و دقت درگفتار از او پيدا بود، اين در حالى است كه او در سنّ 6 سالگى قرار داشت ، مضافاً به هوش زياد و التزام و دقت و ممارست ، تعامل با كلمات قرآن كريم از چيزهائى بود كه استاد موسى آن را از نشانه هاى نبوغ در فرزند با استعدادش مى دانست .

 استاد محمود على البناء درباره خاطرات كودكى و مكتب مى گويد: ((من بر آنچه كه هر روز از مكتب فرا مى گرفتم بسيار حريص بودم ،كل شب را بيدار مى ماندم و نمى خوابيدم مگر بعد از حفظ كردن قسمتى كه بايد فردا در مقابل استاد بيان مىكردم و بعد از حفظ آن به قسمتى كه قبلاً حفظ كرده بودم مراجعه مى كردم تا بتوانم هر دو را بيان كنم تا اتصال مستحكمى ميان قسمتهاى مختلفى كه حفظ كرده بودم بر قرار شود ،… به ياد مى آورم كه روزى استاد مرا فَلَك كرد ودائماً آن را در ذهن دارم و تا آخر عمر هم فراموشش نخواهم كرد ، اين تنبيه در حالى بود كه من هيچگونه تقصيرى نداشتم نه درحفظ كردن و نه در اداءكردن، وقتى به خانه بازگشتم شديداً گريه كرده و به مادرم گفتم: امروز استاد مرا تنبيه سختى كرد در حالى كه من وظيفه ام را خوب انجام داده بودم ، مادرم گفت : اى محمود استاد تو را به اين جهت تنبيه كرد كه من به او گفتم تو به مزرعه رفتى تا چيدن پنبه ها را تماشا كنى و در كنار آن به بازى بپردازى …ومن مىترسم كه اگر از قرآن دور شوى قرآن هم از تو دور گردد، من نسبت به تو و آينده ات بسيار نگرانم تو شبيه اهل قرآن هستى و فقط براى قرآن صلاحيت دارى، استاد مى گويد : (( … پدرم به شهر شبين الكوم رفت تابراى ملحق شدن من به مدرسه دينى آنجا (كه تحت نظارت الازهر بود) اقدامات لازم را به عمل بياورد امّا يكى از دوستانش او را به مدرسه منشاوى در طنطا راهنمائى كرد كه در آنجا مستقيماً حافظان قرآن را قبول مىكردند ، پدرم هم مرا به طنطا برد و من در حالى كه بسيار كوچك بودم به مدرسه منشاوى ملحق شدم ، ولى آنچه به من شجاعت مى بخشيد كه در طنطا بمانم اقبال مردمان بسيار زيادى بود كه براى شنيدن صدايم در اطراف من جمع مىشدند ، من از استاد محمّد رفعت تقليد مى كردم ، احياناً دعوتهائى براى قرائت به مناسبت هاى مختلف از طرف مسجد احمدى از من مى شد ، در آن زمان به كودك خارق العادة معروف شده بودم چرا كه در تقليد اساتيد مدارسِ تلاوت بزرگ مانند استاد محمد رفعت، استاد محمد سلامه ، استاد عبدالفتاح الشعشاعى ، و استاد محمد السعودى … بسيار مهارت داشتم ، و اگر از من مى خواستند كه از اساتيد بزرگ تقليد كنم ترديد نمىكردم و بسيار خرسند هم مى شدم و مستمعين با جمعيت هاى صد نفرى و بيشتر خود به من شجاعت مى بخشيدند و باعث نوآورى و قوّت صداى من مى شدند اين در 12 سالگى از عمر من بود .))

 استاد البناء مى گويد: ((مهمترين چيز در قارى اين است كه حافظ و تجويد دان خوبى باشد و با اِتقان و و استحكام ، بيان كند ، واينكه صداى زيبا و ملكه تقليد داشته باشد ، چرا كه [در ابتداء ] بايد از مشاهير قرّاء تقليد نمايد اما در نهايت شخصيّت او به صدا و اداءِ منحصر به فرد او شناخته مى شود به نحوى كه وقتى صداى او را مى شنوند مى گويند: اين فلانى است ،و نيز بايد به مدرسه كه آنر دوست دارد ، ملحق شود به اساتيد آن گوش فرا دهد و همراه با آنها پيش رود و پس از مدتى وقتى صداى او شنيده مى شود مى گويند اين فلانى است . البته من تقليدِ مطلق را تأييد نمىكنم ولى بايد در نهايت، قارى شخصيت خود را ظاهر كند . در مكتب منشاوىِ طنطا استاد محمود على البناء در ميان طلاب شناخته و مشهور شد همه اساتيد وهمچنين طلّاب ،دوست داشتند به صداى او گوش دهند، استاد مىگويد : (( استاد حسين معوض رحمه الله نسبت به طلاب سختگير بود … روزى من در قرائت كسالت به خرج دادم و او مرا با چوبى كه در دست داشت تهديد كرد … من نشستم و در برابرم جمع زيادى از طلاب حضورداشتند امّا ناگهان متوجه شدم كه هر يك راه خود را گرفته و مى رود و كسى جز من باقى نماند استاد حسين گفت : نترس ادامه بده …در پايان سال استاد حسين و استاد محرز به من گفتند: محمود تو بايد به مكتب احمدى درطنطا بروى در آنجا قرائات را فرا بگير تا نامت فراگير شود و به راديو راه پيدا كنى چرا كه استعداد خوبى دارى كه كمتر كسى از آن بهره مند است ، …من به مكتب احمدى رفته و در آنجا، به دست مرحوم استاد محمد سلام كه بسيار به كسانى كه به مكتب او مى آمدند توجه مى كرد قرائات را فرا گرفتم ، استاد محمد سلام براى كسى كه قصد داشت به مكتب او بيايد امتحانى در رابطه با حفظ ، تجويد حروف ، سلامت نطق ، و آشنايى با مخارج الفاظ و دقّت در اداء كلمات قرآنى و آراستگى ظاهر برگزار مىكرد ، و اگر تمامى اين شروط در او جمع مى شد آنگاه او را قبول مى كرد)).

 استاد بناء 2 سال در مكتب احمدى باقى ماند و پس از فراگرفتن علوم قرآن و قرائات 10 گانه به دست استاد محمد سلام به قاهره كه شهر علم و علماء مى باشد منتقل گرديد ، چرا كه الاَزهر شريف قبله دوستداران فراگيرى دانش و معارف بيشتر است ، اين بعد از آن بود كه بار قرآن را به دوش مىكشيد و نسبت به تجويد و تلاوت آن متمكن گرديده بود . استاد بناء در بعضى از مصاحبه ها گفته است : ((من از طريق بعضى از دوستان در بعضى از مساجد شبرا در قاهره شروع به قرائت كردم ،از آن پس مردم با من آشنا شدند و دعوت هاى فراوانى به مناسبات هاى دينى كه تجار بزرگ قاهره برگزار مىكردند و رقابت شديدى هم ميان آنان از حيث انتخاب قاريان مشهور و معروف بود به سوى من متوجه شد)).

در سال 1946 ميلادى استاد بناء يكى از بزرگان موسيقى و نوابغِ تدريس مقامات آنرا ملاقات كرد ، آن فرد استاد درويش حريرى بود كه استاد بناء را در اتقان مقامات موسيقى و به كارگيرى آنها درتلاوت كمك نمود .

 اوّلين قرائت در راديو : اولين قرائت استاد در راديو در سال 1948 م درسن 22 سالگى بود قرائت او به صورت زنده پخش مىشد ، اين تلاوت از سوره هود از آنجا كه {و الى هود أخاهم صالحاً } تا {وما توفيقى الّا بالله عليه توكّلت و اليه أنيب }ادامه يافت.

 سفر به كشورها : سفر استاد با قرآن يك سفر جهانى بود كه در زمان و مكان خاصى در نمى آيد ، سايه اى بود كه بر سر مسلمانان در همه جاى نقاط دينا درمدّتى نزديك به 40 سال درتردّد بود ،او به همه قارّه ها در طول سالها مخصوصاً در ماه مبارك رمضان سفر كرده بود و با قرائت زيبايش دلهائى كه (كالحجارة او اشدّ قسوة ) را نرم مىنمود ، دانشگاه الازهر او را براى حضور در بسيارى از كنفرانسها دعوت مى كرد، نيز وزارت اوقاف او را به بسيارى از مسابقات بين المللى به عنوان داور فرستاد ، دعوتها ىبسيار زيادى از طرف پادشاهان و رؤساء و شيوخ عرب براى احياء مناسباتهاى مذهبى مانند ولادت پيامبر(ص) ، شب معراج ، و شب آغاز سال و نيز افتتاح كنفرانسهاى بين المللىكه در كشورشان برگزار مى شد ، به او مى رسيد .

وفات : چند روزى قبل از وفات از پسرش احمد خواست تا قلم و كاغذى آماده كند وگفت: آنچه مى گويم بنويس ، مطالبى نسبت به نحوه تشييع و … املاء نموده و وصيتى هم نسبت به كيفيّت توزيع دارائى هاش بر حسب قوانين الهى ضميمه كرد و گفت : آيا خواسته ديگرى از من داريد يا نه ؟ و همگان را در اشك و ماتم فرو برد ، از ايشان خواست تا يك قرآن با او همراه كنند تا انيس تنهائى او درقبرش باشد … نام او را به جهت تكريم بر بعضى از خيابان هاى استان سوهاج گذارده اند ، يادش گرامى باد .

 

 استاد عبد الباسط محمد عبد الصمد

 ولادت و نسب : استاد عبدالباسط محمد عبد الصمد در سال 1927 در روستاى المزاعزه يكى از توابع شهر اَرمنت در استان قنا در جنوب مصر متولد شد، او در مكانى پاك كه به امر قرآن كريم از حيث حفظ و تجويد اهتمام مىشد متولد شد،جدّ او استاد عبدالصمد از مردان با تقوا و از حافظان قرآن كه از نظر حفظ قرآن كريم و تجويد و احكام آن مردى متمكّن بود،و پدر بزرگِ مادرى او عارف بالله استادِ جليل ابو داود صاحب مقام مشهور و معروف در شهر ارمنت، مى باشد ، اما پدرش استادعبدالصمد يكى از مدرّسين حفظ و تجويد قرآن كريم بود، 2 برادر او محمود و عبدالحميد در آموزشگاه (مكتب) قرآن را حفظ مى كردند و برادر كوچك آنها عبدالباسط هم در سن 6 سالگى به ايشان ملحق گرديد. اين كودك با استعداد به مكتب استاد امير در ارمنت ملحق شد و استاد به بهترين وجه از او استقبال كرد چرا كه آثار مهارتهاى قرآنى را (كه با شنيدنِ تلاوت قرآن در شب و روز و صبح وشام براى او حاصل شده بود) دراو ديده بود، استاد امير جمله اى از امتيازات و استعدادها را در شاگرد مستعدّش مى ديد كه او را از سايرين ممتاز مى ساخت مانند سرعت فراگيرى ، هوش و ولع شديد در تبعيّت از استاد ، و دقت در خوب اداء كردن مَخارج الفاظ و وقف و ابتداء و صوت زيبائى كه گوشها را با شنيدن و يا گوش دادن به آن مى نواخت…

 استاد عبدالباسط در گفتگوهاى خود گفته است: (( سنّم 10 سال بود كه حفظ قرآن كريم را در خلال اين مدّت به پايان بردم و مانند نهرى روان از زبانم جارى مى شد، پدرم كارمندى در وزارت نقل و انتقال وپدر بزرگم از علماء بود … من از ايشان راهنمائى خواستم كه قرائتها راچگونه فرا گيرم و آنها مرابه شهر طنطا درشمال مصررا هنمائى كردند تا به دست استاد محمد سليم علوم قرآن و قرائات را فرا گيرم اما مسافت ميان ارمنت كه يكى از شهرهاى جنوب مصر است تا طنطا درشمال بسيار دور بود ولى موضوع ، موضوع آينده و برنامه ريزى براى آن بود، اين بود كه براى سفر آماده شدم اما يك روز مانده به رفتنم به سوى طنطا از آمدن استاد محمد سليم به ارمنت مطلع شديم، او آمده بود تاكلاسى براى آموزش قرائات در مدرسه دينى ارمنت بر پا كند اهالى ارمنت استقبال شايسته اى از او كردند و پيرامونش حلقه زدند چرا كه ايشان مى دانستند اين مرد كيست و قدرت او در علم و قرآن را مى دانستند و گوئى قضا و قدر او را در زمان مناسب به سوى ما روانه كرده بود اهل بلاد گروهى را با عنوان (اصفون المطاعنه) براى حفظ قرآن، تشكيل دادند بنابراين استاد ، علو م قرآن و قرائات را آموزش مى داد و قرآن كريم را تحفيظ مى نمود ، من به آنجارفته و قرآن را نزد او دوباره مُرور كردم و متن شاطبيه كه متنى مخصوص به علم قرائات هفتگانه است را حفظ كردم.))

 پس از اينكه استاد عبد الباسط به سن 12 سالگى رسيد از هر شهر و روستا در استان قنا و مخصوصاً از جانب اصفون المطاعنه به كمك استاد سليم ـ كه از عبدالباسط به هر جا كه مى رفت تعريف، مىكرد ـ دعوتهائى به سوى او روانه شد ، چراكه گواهى استاد سليم نقطه اطمينان همه مردم بود. زيارت ازمَزار بانوزينب (س): در سال 1950 به زيارت آل بيت رسول الله (ص) و عترت طاهرينش رفت ،آنچه باعث اين امر شد محفلى بود كه به مناسبت ولادت زينب كبرى (س) بر پا شده بود،بانيان اين محفل جمعى از بزرگانى از مشاهير قاريان مانند استاد عبدالفتاح الشعشاعى،استاد مصطفى اسماعيل ،استاد عبدالعظيم زاهر و استاد ابو العينين شُعيشَع و غير ايشان ازنخستين قُرّاء راديو بودند…پس از گذشت نيمى از شب و در حالى كه مسجد زينبيه از گروهِ انبوه محبين آل البيت (ع) كه از هر نقطه آمده بودند موج مى زد،يكىاز نزديكان عبدالباسط از مسئولين مجلس اجازه خواست تا اين جوان با استعداد 10 دقيقه اى را به تلاوت بپردازد ، او اجازه داد وقارى جوان از سوره احزاب در ميان جمعيتى با اين كثرت شروع كرد…سكوت همه جاى مسجد را فرا گرفت و همه ديده ها يه اين قارى كوچك جلب شد كه با جرأت در جايگاه قاريان بزرگ نشسته است…اما سكوت دقائقى بيش طول نكشيد و تبديل به فريادهائى شد كه مسجد را مىلرزاند،(الله اكبر) (ربنا يفتح عليك)… الخ كه اين فريادها مستقيماً از دل برمى خواست،و به جاى 10 دقيقه قرائت به يك ساعت و نيم ادامه پيدا كرد ،حضّار تصور مى كردند كه ستونها و ديوارهاى مسجد هم با آنها هم صدا شده اند و گوئى كه صداى سنگها را مى شنيدند كه تنزيه و تسبيح مى گفتند.

 معرفى عبدالباسط به راديو: با پايان يافتن سال 1951 استاد ضباع از عبدالباسط خواست تا براى قرائت در راديو اقدام كندولى عبدالباسط با توجه به ارتباطش با مردم صَعيد و نيز به جهت اينكه راديو يك برنامه خاص و منظّمى را مى طلبد مايل بود كه اين قضيه را به آينده واگذار كند امّا از آنجا كه خواست وبرنامه هاى الهى مافوق همه اراده ها وبرنامه ها است استاد ضباع نوارى را كه عبدالباسط در روز ولادت زينب كبرى (س) خوانده بود ،كه بسيار اعجاب برانگيز هم بود، به هيئت داوران راديو داد و همگان از اداء قوى و صوت عالى او تعجب كردند …و به هر حال در سال 1951 عبدالباسط به راديو راه يافت تايكى از ستارگان درخشنده در آسمان تلاوت باشد،پس از به دست آوردن اين شهرت در طول چند ماه ، عبدالباسط ناچار بود كه سر پناهى در قاهره بر پا كند و همراه با خانواده اش كه ايشان را از صعيد منتقل كرده بود در جوار فرزند رسول خدا زينب (س) اقامت كند بانوئى كه مسبّب شهرت و ملحق شدنش به راديو شده بود و به قول ميليونها نفر از مردم او را چون موهبتى به اسلام و مسلمانان هديه كرده بود ، با ملحق شدن اوبه راديو اقبال مردم براى خريد گيرنده هاى راديوئى زياد شد و در اكثر خانه ها گسترش يافت و هر كس دريك روستا يا يك منطقه راديوئى داشت، صداى آن را بلند مى كرد تا همسايگان هم صداى او را بشنوند بالاخص در روزهاى شنبه مضافاً به اينكه محافل خارجى او هم مستقيم بر امواج راديو پخش مى شد.

ديدار از كشورها:  از سال 1952در ماه مبارك رمضان و يا غير رمضان مسافرتهاى او به دورترين نقاط عالم شروع شد، حتى بعضى از دعوتهائى كه از او مى شد به مناسبت برگزارى يك محفل نبود بلكه از اودعوت مى شد تا در آن كشور حضور داشته باشد و هنگامى كه سوال مى شد به چه مناسبتى از استاد دعوت كرده ايد ؟ مى گفتند: كه محفل به خاطر ايشان برگزار شده است چرا كه هنگامى كه استاد در يك محفلى حضور دارد فضائى از سُرور و شادى در آن مكان حاكم مى گردد … اين قضيه از استقبال كشورهاى مختلف جهان از او در چهار چوب استقبالهاى رسمى و دولتى و يا مردمى معلوم مى شود … رئيس جمهور كشور پاكستان در فرودگاه به استقبال او آمد او را ملاقات كرده و با او مصافحه نمود، در جاكارتا در كشور اندونزى در بزرگترين مساجد آنجا به تلاوت قرآن كريم پرداخت در حالى كه هر گوشه مسجد ازحاضرين پر شده بود و جمعيت با مسافت يك كيلومترمربع به خارج مسجد كشيده شده بود ودر ميدانِ مقابل مسجد بيش از 250 هزار مسلمان تا صبح در حالى كه سر پا ايستاده بودند به صداى او گوش مى داند…از ميان كشورهائى كه عبدالباسط به آنجا سفرنمود هند است ، او به مسافرت به كشورهاى عربى و اسلامى بسنده نكرد ، بلكه شرق و غرب و شمال و جنوب عالم را پيمود تا در همه نقاط به مسلمانان دست پيدا كند… ازمشهورترين مساجدى كه در آن به تلاوت پرداخته است ، مسجدالحرام در مكه ،مسجد نبوى (ص) در مدينه منوره ، مسجد الاقصى در قُدس ، مسجد ابراهيمى (ع) در فلسطين و مسجد اَموى در دمشق و مساجد مشهورآسيا ، آفريقا، ايالات متحده، فرانسه ، لندن، هند و اكثر كشورهاى جهان بوده است هيچ روزنامه رسمى و يا غير رسمى از عكس و نوشته هائى كه بر اسطوره بودن او دلالت دارد و مستحق تقدير و احترم است، خالى نيست.

 بيمارى و وفات: مرض قند در اوشدت گرفت ،اما او با تناول غذاها و نوشيدنى هاى مختلف با اين بيمارى به مبارزه مىپرداخت، ولى با اضافه شدن التهاب كَبدى، ديگر توان مقاومت در برابر اين دو مرض را نداشت، او را به بيمارستان دكتر بدران در جيزه بردند ، اما اطبّاء به او توصيه كردند كه براى معالجه به لندن برود ، او به آنجا رفت اما پس از اقامت يك هفته اى در آنجا از پسرش ابن طارق كه همراه او بود خواست كه او را به مصر برگرداند و گوئى كه احساس كرده بود كه روزگار عمر سپرى شده است و وقت لقاء خداوند نزديك شده و براستى زندگى جز ساعتى نيست كه به زودى مى گذرد ، روز وفات او به مَثابه صاعقه اى بود كه بر قلوب ميليونها مسلمان در هر مكانى از دنيا واردآمد، هزاران نفر از دوستداران صدا، اداء، و شخصيت او با تمام اختلاف زبان و … جنازه اورا تشعيع كردند ، در اين تشعيع همه سُفراء كشورهاى جهان به نيابت مردمشان حضور داشتند،و چون عبدالباسط سبب پيوند و علاقه در بين بسيارى از مردم در كشورهاى مختلف بود روز 30 فبريه در هر سال روز تكريم از اين قارى بزرگ اعلام شد تا مسلمين به يادِ روزِ 30/11/1988 ياد او را گرامىداشته باشندروزى كه او ازميان ما رفت واز زندگى اين دنيا به زندگى جاودانى پيوست.

 

 استاد راغب مصطفى غلوش

 ولادت: استاد راغب مصطفى غلوش قارى مسجد دسوقى در دسوق به روز 5 جولاى 1938 ميلادى در روستاى (برما) مركز طنطا در استان غربى متولد شد …پدرش مى خواست كه وى را به تحصيل علوم ابتدائى بفرستد تا صاحب پست بزرگى شود ولى تدبير امور به دست خالق متعال است در روستا مكتب هاى زيادى بودند و گرايش ورويكرد به آنها كاملا محسوس و و ملموس بود و مردم در آنزمان از آنجا كه كلمه (عالم ) جز به رجل دينى مخصوصا امام مسجد كه خطبه نماز جمعه را مى خواند اطلاق نمى شد به حفظ قرآن كريم توسط فرزندانشان همت مىگماشتند تا آنها عالم شوند . بخاطر مصلحتى كه فقط خداوند از آن آگاه است يكى از نزديكان به پدر او حاج مصطفى غلوش راهنمائى مى كند كه فرزندش راغب را به يكى از اساتيد حفظ بسپارد تا حفظ قرآن را به او بياموزد و به خاطر اشتياق و عرق دينى شديدى كه در دل اهل روستا مانند حاج مصطفى وجود داشت او با اين نظر موافقت كرد و راغب را گوشزد نمود كه هر روز پس از درس به مكتب برود… و اما موهبت الهى خودش را نشان داد و كودك 8 ساله موضوع گفتگوى اهل روستا مخصوصا اساتيد حفظ و حفاظ شد به خاطر صداى زيبايش تاثير به سزائى در شدت اهتمام استادمان به او و خير خواهى و مراقبت دائمى از او داشت چرا كه آثار خوبى را در چهره او مى ديد و آينده روشنى در ميان مشاهير قاريان را از وى متوقع بود وهمين مسئله باعث شد كه راغب تاقبل از 10 سالگى موفق به حفظ قرآن كريم گردد و بعد از حفظ كامل قرآن، نيكو دانستن احكام آن بدست شيخ عبدالغنى شرقاوى در روستاى برما.

 درسن 14 سالگى ذكر خيرش به روستاهاى همجوار رسيد و پيشرفت تا به شهر طنطا جايگاه عالمان هم رسيد در رمضان سال 1953 دعوتهائى پشت سر هم از روستاها و شهرهاى نزديك به روستا به او رسيد در سن 15 سالگى به روستاى (محلة القصب) در استان كفر الشيخ دعوت شد اين مهم در ابتداء كار سختى بود در ميان فضائى كه امواج رقابت در بين خبرگان كرسى تلاوت در اين منطقه مخصوصا استان غربى موج مى زند چگونه بدين جايگاه بلند نائل گردد. قارى جوان وجوانمرد و جسور به آنچه مى ديد و يا مى شنيد كه رقابتها و مسابقاتى كه آتش آنرا قارى يگانه استاد مصطفى اسماعيل بر افروخته بود به اوج خود مى رسد اعتنائى نمىكرد بر او لازم بود كه بدنبال عواملى بگردد كه او را براى وقوف بر اين سرزمين سخت كمك كند و نيز قواعدى استوار كه از ميان آنها بتواند به دعوتى كه احيانا از طرف يكى از ايشان به او برمى خورد پاسخ گويد . او به درستى دريافت كه بزرگوارى و عظمت از جانب خود او سر نخواهد زد وهمانا بر طالب آن لازم است كه با كوشش ومداومت به سويش سعى كند، بنابراين استادى استوار و متين در علوم قرآن را جستجو نمود تا علم تجويد و قرائات را از او فرا گيرد او متوجه قبله علوم قرآن شهر طنطا شد و به مؤسسه و آكادمى قرائات در مسجد احمدى ملحق شد و مرحوم استاد ابراهيم طبليهى متولى امور او شد ، استاد راغب مى گويد: ((…و من موفق شدم كه در منطقه خودمان يك نمونه عالى از استاد مصطفى اسماعيل قرار بدهم من در صدد تقليد او بر آمدم و به شهر طنطا رفته و بدنبال عالم قرائاتى مى گشتم تا اينكه يكى از معروفين مرا به مردى در مؤسسه احمدى راهنمايى كرد كه نامش مرحوم شيخ ابراهيم طبليهى بود كه به من تجويد و احكام درست را آموخت و من در نزد او قرائت كردم و او مرا ترغيب كرد تا هر روز در مقام احمدى قرائت كنم ، مخصوصا ما بين اذن و اقامه عصر، بسيارى اطراف مرا پر مى كردند و به لطف خداوند دردل بسيارى از مردم راه پيدا كردم بالاخص به جهت اينكه من از استاد مصطفى در اداء اعجاب بر انگيز و محبوبش در نزد مردم تقليد مىكردم ، من به روستاهاى استان غربى دعوت شده و در استانهاى همجوار هم شناخته شدم از چيزهائى كه مرا كاملا به خودم مطمئن مى ساخت كوشش و مقاومت و حرص زياد و شديد من بر قرآن كريم و تلاوت همراه با تعهد و تقواى آن بود))

 قارى جوان راغب مصطفى غلوش توانست در سن كوچكى و قبل از 18 سالگى براى خود مجد و عظمتى بيافريند ،با اينكه حق دفاع از وطن بر عهده او قرار گرفت و براى سربازى و اداء خدمت خوانده شد چيزى كه چاره و گريزى از آن نبود، در سال 1958م در حاليكه 20 سال داشت سربازى را شروع كرد و به مركز آموزش اداره امنيت مركزى فرستاده شد او مى گويد : ((…وبا توجه به اينكه من به نيروهاى امنيت مركزى ملحق شده بودم دائما به مسجد امام حسين عليه السلام تردد مىكردم و خبر مىگرفتم تا اينكه اگر شده حتى يك آيه در بزرگترين و مشهورترين مساجد مصر و قاهره قرائت كنم و بر اين امر حريص بودم كه خود را به مسئولين مسجد عرضه كنم تا شايد برايم فرصتى پيش آيد تا ده آيه اى قرائت كنم يا در اين مسجد بزرگ اذان بگويم به شيخ مسجد حسينى شيخ حلمى عرفه معرفى شدم و آنچه مقدور بود از قرآن در نزدش خوانده و او بسيار از من خوشش آمد …و روزى به آنچه در درونم بود تصريح كرده و از او خواستم كه بزرگوارى كرده و به من براى اذان و قرائت يك عشر قبل از اقامه نماز اجازه دهد ، او به من گفت: راغب اگر شيخ طه فشنى تاخير كرد فرصتى براى تو خواهد بود ، من از ته قلب از خداوند خواستم كه شيخ طه فشنى تاخير كند و گوئى كه درهاى آسمان بتمامى باز گشته بود و خداوند دعوت مرا اجابت فرمود و شيخ فشنى تاخير كرد و موعد اذان نزديك شد و شيخ حلمى به من گفت: آماده باش و به مسئول مسجد گفت: بگذار راغب اذان بگويد پس اجازه داد و مرا در كنار شيخ محمد غزالى (رحمه الله ) نگه داشت تا وقتى كه با فرارسيدن وقت نماز عصر از درس فارغ گردد ، شيخ مصطفى اسماعيل عبارتى را در آخر اذان اضافه مى كرد و مى گفت: ((…الصلاة و السلام عليك يا نبى الرحمة يا ناشرالهدى يا سيدى يا رسول الله )) من هم همچنانكه استاد مصطفى اذان مى گفت اذان گفتم اين در حالى بود كه من لباس سربازى به تن داشتم كه نظر مردم را به من جلب مى كرد اين موضوع در ماه رمضان اتفاق افتاد و صدا در حال روزه خوب و كشيده و زيبا مى شود ومن 10 آيه را خواندم و از سوره الحاقة هم شروع كردم و جو مسجد منقلب شد تا آنجا كه من شبيه خيمه اى در وسط ميدانى شدم و در قرائت فرو رفتم چرا كه مردم با گفتن الله يفتح عليك، يبارك فيك، تانى الآية، به من شجاعت مى بخشيدند ومن آيات را بنا به خواست افراد موجود در مسجد بيش از يكبار خواندم و زمان تلاوت به بيش از نيم ساعت رسيد ، من به پادگان برگشتم در حاليكه شادى ام وصف ناشدنى و اعتماد به نفسم از اينكه مسجد پادگان را در طول مدت خدمتم به من واگذار كرده بودند زياد شده بود به من براى خروج در هر زمانى اجازه مى دادند و من به مسجد امام حسين عليه السلام زياد رفت و آمد مىكردم و به واسطه اين مسجد شهرت پيدا كردم و با اين مسئله من خيلى خوشحال شدم چرا كه در مسجدى قرائت مى كردم كه مرحوم شيخ محمود خليل حصرى در آن سوره مى خواند و مرحوم شيخ طه فشنى در آن اذان مى گفت و مرحوم دانشمند بزرگوار استاد غزالى در آن درس مى داد و خطبه مى خواند اين شرف عظيمى بود كه هر كس در سن من و هر حافظ قرآنى آنرا آرزو داشت ))

 از مسجد حسينى تا راديو:  و در مسجد امام حسين (ع) شروع به جدا شدن به سمت چيزى كه خوابش را مى ديدم شدم به بزرگان مسئولان دولتى شناسانده شده و به ايشان نزديك شدم و ايشان مرا بر قرائت پيش روى جماعت تشجيع كردند و سبب از بين رفتن ترس و وحشت در وجود من شدند و عامل نيرومندى بودند در رابطه با دعوتهائى (براى احياء مجالس حزن و ماتم در قاهره) كه به من متوجه مى شد در آن مجالس با مشاهير قاريان راديو مانند استاد مصطفى استاد عبدالباسط استاد حصرى و غير ايشان از مشاهير همراه مى شدم ، از ميان كسانى كه به مسجد حسينى مى آمدند استاد محمد امين حماد مدير راديو در آنوقت بود حاضرين به او گفتند استاد، به راغب كارتى بدهيد تا بتواند به راديو بيايد و تقاضانامه ملحق شدن به راديو را پر كند و تقديم دارد او همانجابه من كارت را داد و گفت: فردا در دفترمن در ساختمان راديو در شريفين نزد من باش ، من به مسجد امام حسين (عليه السلام)رفتم وشيخ حلمى عرفه، سرهنگصلاح الالفى و سرهنگ محمد الشماع را ديدم و هر 3 با آمدن با من براى رفتن پيش مدير راديو موافقت كردند مدير بخاطر بودن من با آنها با من حسن استقبال داشت و من تقاضا نامه را نوشتم … بنابر تاريخ اعلام شده به راديو رفتم با امتحان را نزد هيات داوران به اتمام برسانم آنجا در اطرافم 160 قارى ديدم، ايشان به من گفتند: تو در ضمن نگهبانى هستى ؟ -من لباس سربازى به تن داشتم- من گفتم من هم همراه شما هستم و براى امتحان آمده ام ايشان تعجب كردند و بعضى از آنها براى من آرزوى موفقيت كردند …هيات داوران 2 قسم بود قسمتى براى صوت و قسمتى براى قرآن به من گفتند از اين قسمت بخوان((من جاء بالحسنة فله عشر امثالها و من جاء بالسيئة فلا يجزى الا مثلها و هم لا يظلمون ))الخ به لطف خدا موفق بودم اعضاء هيات برايم درود فرستادند و به محافظت صدا توصيه ام كردند …

 گروهبان وقارى راديو:  از مدت سربازى ام 20 روز مانده بود و من در صدد گرفتن گواهى پايا ن خدمت بودم و قبل از 2 يا 3 ماه انتظار معلوم شدن نتيجه را نداشتم پس از گرفتن گواهى پايا ن خدمت به شهر خودم (برما) رفتم و با چيزى كه انتظار نداشتم مواجه شدم اهل روستا استقبال غير منتظره اى از من كردند و مى گفتند: هزار بارك الله راغب مرا بغل كردند و نزديك بود روى گردن قرارم داده و ببرند گفتم قضيه چيست ؟ گفتند: مگر اين خبر را نشنيده اى؟ گفتم: كدام خبر؟ گفتند اسم و عكس تو با تيتر درشت در همه روزنامه ها درج شده كه (گروهبان قارى) خداى را سپاس كه به من صبر و تحملى داد تا اين خبر سعيد را تحمل كنم خبرى كه عقل و صبر نياز داشت تا كسى در خوشحالى افراط نكند.

سفر به دول مختلف دنيا:  استاد راغب بيش از 30 سال متوالى براى قرائت كتاب الله مجيد به كشورهاى جهان من جمله ايران سفر كرد و به اين نكته ايمان داشت كه اين ماموريت و رسالت سنگينى است كه به نحو شايسته بايد آنرا اداء كرد … در سالهاى اخير ماندن در مصر را ترجيح مى دهد تا ميليونها نفر از تلاوت قرآن بامدادى و روزهاى جمعه و مناسبتهاى مختلف او بهره مند شوند و نيز موقعيتى براى سفر دوستان او يعنى مشاهير قاريان به دولتهاى مختلف فراهم شود . ايام مى گذرد و فضائل نيز همچنان با او مىگردد فضيلتى كه او و گروهى از بزرگان عرصه قرآن از قرآن كريم بدست آورده اند .

 

 استاد شحات محمد اَنور

 ولادت: استاد شحّات محمد اَنور قارى مسجد امام رفاهى در روز 1 ژوئيه 1950ميلادى در روستاى كفر الوزير كه مركزى دور افتاده در استان قهليه است در يك خانواده كم جمعيّت متولد شد بيش از 3 ماه از ولادت او نگذشته بود كه پدرش وفات يافت و كودك خردسال نتوانست خوبىهاى پدرداشتن را بچشد، پدرى كه او را در سن كودكى ترك كرده و در حالىكه طفل خردسال و يتيمى بود با امواج زندگى و گردش روزگار با همه شيرينىها و تلخى هايش مواجه ساخت. و چون هيچ مهر وعطوفتى مانند مهرمادرى نيست، مادرش فرزند كوچك را به دامن گرفته و براى اقامت در منزل پدرش رهسپارشد تا با دائى هاى او زندگى كند چرا كه دائى او وى را همچون پسر خود در برمىگرفت و بهترين امانت دار اوبود، او به يادگيرى و حفظ قرآن اقدام كرد و اينكه در خانه قرآن نشأت گرفت و رشد و نمو نمود تأثير زيادى در تمام كردن حفظ قرآن كريم (در حالىكه 8 ساله بود) داشت و بواسطه دائى اش استاد حلمى محمد مصطفى بارها به قرآن رجوع مىكرد ، وقتى به سن 10 سالگى رسيد دائى اش او را به يكى از روستاهاى مجاور (كفر المقام ) برد تا تجويد قرآن را به دست مرحوم استاد سيد احمد فرارحى كه سرپرستى او را مىكرد و رعايت واهتمام خاصى به او داشت فراگيرد چراكه استعدادى كه او را شايسته مى ساخت تا يكى از مشهورترين قاريان مصر بلكه همه جهان باشد را در خود داشت.

 استاد شحّات خاطرات ايّام كودكى را به ياد مى آورد : ((در آن دوره من با حفظ كردن قرآن كريم سعادتى وصف ناشدنى يافتم مخصوصاً پس از اتمام حفظ قرآن و در اثناء يادگيرى تجويد آن، و بخاطراينكه صداى زيبائى داشتم واداءِ لحن من شبيه اداء قاريان بزرگ بود بر هم دوره اى هايم پيشى گرفته ودر ميان آنان به استاد كوچك شناخته مىشدم واين موضوع ايشان را خوشنود مى ساخت، هم كلاسى هايم د ر مكتب به دنبال فرصت بودند كه استاد مشغول كارى شود تا از من بخواهند كه با تجويد، آيات قرآن را برايشان بخوانم و چنان مرا تشوق مى كردند كه گوئى من قارى بزرگى هستم ، و يكبار استاد از دور صداى مرا شنيد و ايستاد و به من گوش مى داد تااينكه از تلاوت فارغ شدم و از آن پس اهتمام بيشترى به من مى كرد و تمركز بيشترى به من داشت چرا كه آينده خوب و روشنى را از من متوقع بود به ياد مى آورم كه در ضمن يادگيرى قرآن كريم براى همكلاسى هايم زياد تلاوت مىكردم روزى يكى از ايشان فكرى كرد، او يك قوطى كبريت تهيه كرد و جعبه آن را توسط يك نخ بلند به كِشُو آن متصل كرد،من يك قسمت را در مقابل دهانم مى گرفتم و مىخواندم گوئى كه ميكرفون است و هر يك از دوستانم قسمت ديگر را به گوش مى چسباندند تا طنين صدا را از آن بشنوندكه زيبا و قوىّ مىشد… همه اينها راه و هدفم را در حالى كه طفلِ خردسالى بودم مشخص كرد و باعث شد كه من هر راه و هر وسيله اى را كه بواسطه آن از قرآن كريم متمكّن مىگرديدم را جستجو كنم كه از دستم نرود، بالاخص پس از آنكه جوانى شدم و بعد از وفات دائى ام كه سرپرستى خانواده را به عهده داشت من بايد به خود ومادر و پدر بزرگم تكيه مىكردم، هر گاه مى شنيدم يكى از بزرگان فوت كرده است و از يكى از مشاهير قُرّاء براى احياء مجلس عزاء دعوت به عمل آمده من در حاليكه طفل 12 الى 15 ساله اى بودم به مكان عزاء مى رفتم تا به قرآن گوش فرا دهم و از قارى چيزى ياد بگيرم و در فضاى آن مناسبت قرار بگيرم تا اينكه اگر به چنين مجلسى دعوت شدم مثل همين مشاهير باشم.))

رقابت: استاد جوده ابو السعود و السعيد عبدالصمد الزناتى و الشيخ جمدى الزامل كسانى بودند كه با حضورشان آتش رقابت را درمنطقه شعله ور كردند، ولى حقيقت اين است كه استعداد اين جوان مستعدّ ناگهان درخشيد و در آن ميان او را منحصر به فرد كرد و به مقامى انكار ناشدنى رسيد و على رغم سنّ كمش مانند يك قارى بزرگ كه تمامى سر انگشتان به او نشانه رفته است، درخشيد و اينها همه قبل از 20 سالگى بود. ابتداىكاراستاد شحّات با هر ميزانىكه بسنجيم ابتداى سختى بود دگرگونى هاى زندگى به كودكى كه هنوز نياز داشت تا كسى دستش را بگيرد و سفره مهربانى برايش بگسترد و حصار عطوفت اطرافش بكشد به او رحم نكرد بلكه به جاى اينها بى خوابى و شب بيدارى را راه رسيدن دانست و به راستى چگونه چشمان او آرام بگيرد و بخوابد در حاليكه بايد به يك خانواده كامل خرجى بدهد، بنابر اين شروع به پاسخگويى دعوتهايى مىكرد كه از هر جا به سمت او روان شده بود اين در حالى بود كه پسرى 15 ساله بود قرآن كريم را درهمه روستاهاى شمال مصر با دستمزد كمى در آن موقع مىخواند دستمزدى كه از سه چهارم يك جُنيه تجاوز نمىكرد، چرا كه مَحفل در مركز (ميت غمر) بود كه به ماشين نياز داشت و گاهى (اگر لازم مى شد كه ماشينى از هر نوع كه مى خواهد باشد اجاره شود) به 7 جُنيه مى رسيد بنابراين از آنجا كه باز مى گشت باقيمانده دستمزدش را به جدّ و مادرش تقديم مىكرد، دعوتها پياپى به او مى رسيد دعوتهايى كه او را برتحمل سختيهايى كه در راه رسيدن به زندگى با شرافت و كرامتى كه تاج عزّت و كرامتِ تلاوت قرآن كريم برفرق آن مىدرخشيد شجاع و صبور مىساخت. استاد شحّات توانست درزمان بسيار اندكى از خود يك شخصيت قوى بسازد و در اين امر آنچه خداوند در او از بلند نظرى و عزت نفس و روشن بينى و هوشِ قوى و محافظت بر سرو وضعش و…به وديعت گذارده بود او را كمك مى كرد.

 ملحق شدن به راديو:  اينچنين جوانى كه مرتبّاً مى درخشيد و قرآن كريم از حنجره او مانند آب جارى در آب راه، جريان داشت و شهرت او بر سنّ او بسيار سبقت گرفته بود شايسته بود تا رئيس مركز شهر (ميت غمر ) در سبعينات دعوت نامه اى به او بفرستد كه اورا به يكى از مناسبتهاى دينىكه مرحوم دكتر كامل البوهى اولين رئيس راديو در آن حضور داشت فرامىخواند و اين در سال 1975 بود استاد شحات مىگويد: ((من دوستِ كارمندى در مجلس شهرِ ميت غمر داشتم او به من گفت : رئيس مركز براى مراسم افتتاحيّه يك محفل دينى تو را دعوت كرده است كه مسؤولين بلند پايه و رئيس راديو در آن حضور دارند و محفل در مسجد زنفلى در شهر ميت غمر برگزار خواهد شد من قبول كردم و رفتم، وقتى مرحوم دكتر البوهى صداى مرا شنيدگفت: شما با اين استعداد چرا اقدام نمىكنى كه در راديوقرائت كنى ؟ و مرا تشجيع كرد…من رفتم و تقاضانامه اى نوشتم و… نامه اى با تاريخ آزمون برايم آمد، طبق تاريخ رفتم ولى هيئت داوران على رغم اعجاب شديدشان نسبت به خواندن من گفتند: تو بايد يك مدّت براى فراگيرى نغمه ها ودستگاه ها كلاس ببينى من از استاد محمود كامل و استاد احمد صدقى از چگونگى كار سوال كردم ايشان مرا به آموزشگاه موسيقى راهنمائىكردند من 2 سال رفتم و همه مَقامات موسيقى را با كيفيّت عالى فرا گرفتم ودر 1979 تقاضانامه را دوباره نوشتم …سرانجام موفّق شده و برنامه اىبراى تلاوت هايم به من داده شد و از آن پس به راديو راه يافتم.))

 سفر به كشورها: پس از آنكه پايه شهرت خود را بنا نهاد بر او تكيه زد تا آزادانه بَناى خود را چيده و با رفتن و جُستنِ مجد و عظمت بيشتر در سراسر دنيا آنرا بپوشاند، هيچ قارّه اى از دنيا نبود مگر اينكه در ماه مبارك رمضان از سال 1985 تا1996 به آنها مسافرت كرد بارها از طرف وزارت اوقاف مصر و بسيارى از اوقات به دعوتهاى خصوصىِ ميليونها نفر از دوستداران قرآن كريم در خارج مصر(لندن ،لوس آنجلس ، آرژانتين، اسپانيا ،فرانسه، برزيل ،دولتهاى خليج عربى ،نيجريه،زَئير ،كامرون و بسيارى از دولتهاى آسيائى مخصوصاً ايران)كه به او وابسته شده اند، به آن كشورها سفر كرد و به قول خودش در همه اين مسافرتها جُز رضاى خداوند وبهروزى مسلمين با استماع آيات كتاب الله مجيد را در نيّت نداشته ام.

 

 

 ‌استاد ابوالعينين‌شعيشع‌

 ابوالعينين‌ شعيشع‌در سال‌1343ه.ق‌در"بيلا" از استان‌"كفرشيخ‌" متعلق‌به‌مصر عليابه‌دنيا آمد. او مراحل‌اوليه‌قرائات‌را تحت‌آموزش‌برادر بزرگش‌"احمد شعيشع‌" فراگرفت‌و پس‌از آن‌در كنار اساتيد فن‌ قرائات‌ به ‌تكميل ‌اين ‌علم ‌پرداخت‌. او تنها قاري‌ عصر خود است‌ كه‌ به ‌روش ‌استاد كل ‌قرائات ‌و نابغه‌زمان‌، مرحوم‌ رفعت‌، به‌ تلاوت‌ مي‌پردازد. به‌ همين ‌سبب‌ از مشاهير عصر خود به‌شمار مي‌رود و همواره ‌مشتاقان ‌قرآن ‌كريم‌از قرائت‌ او بهره‌ مي‌گيرند. استاد شعيشع‌ از استادان ‌و نام‌آوران ‌بزرگ‌ علم‌ قرائت‌ مي‌باشد. وي ‌در تلاوت ‌قرآن ‌كريم ‌صوتي‌ گرم ‌و لحني ‌دلنشين ‌دارد. آن‌ چنان ‌كه ‌شنونده ‌را شيفته ‌و مجذوب ‌حلاوت‌ صوت‌ خويش‌ مي‌سازد. وي ‌قــرآن‌را در سن‌ّ هفــت ‌سالگي ‌فرا گرفت ‌و قرائت‌ قرآن‌ را در راديو قاهره ‌براي ‌اولين‌ بار در سن ‌هفده ‌سالگي ‌در 1360 ه.ق ‌آغاز كرد. او در آن ‌زمان ‌كوچكترين ‌قاري ‌در راديو بود. استاد در حال ‌حاضر رئيس‌ اتحاديه‌قراءمصر، عضو مجلس‌عالي‌امور اسلامي‌،عضو كميته‌عالي‌قرآن‌در وزارت‌اوقاف‌مصر، رئيس‌مركز بين‌المللي‌قرآن‌كريم‌وعضو كميته‌ساختمان‌مساجد در استان‌قاهره‌و قاري‌مسجد سيده‌زينب‌در مصرمي‌باشد. از ويژگيهاي ‌ممتاز تلاوت ‌استاد شعيشع‌ وزين ‌و با وقار بودن‌ صوت‌ و دقت‌ در اداي ‌كلمات ‌و بيان ‌رسا و تلفظ ‌قوي‌ مي‌باشد. او تمامي‌ موفقيتهاي ‌خويش ‌را در اين ‌زمينه‌ مرهون ‌مساعدت‌هاي ‌مرحوم‌ شيخ ‌عبدالله ‌عفيفي‌ شاعر و مؤلف ‌داستان ‌پيامبر بزرگ‌(ص) مي‌داند.

 استاد به ‌كشورهاي ‌بسياري ‌از جمله‌، فرانسه‌، انگليس‌، تركيه‌، يوگسلاوي‌، سومالي‌، اردن‌، سوريه‌، كويت‌، ايران ‌و تمامي‌ كشورهاي ‌عربي‌ مسافرت‌ كرده‌، در اين‌ كشورها به‌ تلاوت ‌قرآن ‌پرداخته‌ است‌. تلاوتهاي‌ استاد بطور متوالي‌ از كلية ‌راديوهاي ‌كشورهاي ‌عربي‌ و اسلامي‌ پخش‌ مي‌شود؛ همچنان‌ كه ‌راديو قرآن ‌جمهوري‌ اسلامي ‌ايران ‌نيز همه ‌هفته ‌به ‌پخش‌تلاوتهايي‌از اين‌استاد مبادرت‌ مي‌ورزد.

 وي‌ در پانزدهمين ‌دوره ‌مسابقات ‌بين‌المللي‌ قرآن ‌كريم ‌كه‌در ايران‌برگزار شدبه‌عنوان‌رئيس‌هيأت‌داوران‌حضورداشت‌. استاد درباره‌دستاورد سفرهايش‌به‌كشورهاي‌مختلف‌مي‌گويد: "در اين‌مسافرتها به‌اين‌نتيجه‌دست‌يافته‌ام‌كه‌آداب‌و سنت‌ها ورسمهاي‌اسلامي‌در ميان‌همه‌مسلمانان‌جهان‌همانند و يكسان‌است‌." ايشان ‌معتقدند كه ‌قرآن‌ بدون ‌موسيقي‌ زيباست‌، يك ‌نوع ‌موسيقي‌ خدايي‌ در آن‌ وجود دارد. ولي ‌قاري ‌هنگامي ‌كه ‌تلاوت ‌مي‌كند، معني‌ آنچه‌را كه‌مي‌خواند بايد با صدايش‌نشان‌بدهد. بايد تغيير معاني‌كلمات‌را بداندتا با صدايش‌آنچه‌را در معاني‌ وجود دارد، به ‌ديگران ‌انتقال ‌دهد. در قرائت ‌قرآن ‌بايد خشوع‌ در برابر خدا ديده‌ شود و قاري ‌بايد پايبند به ‌خشوع‌ باشد. ايشان‌به‌عنوان‌سفارش‌به‌قاريان‌ايراني‌بيان‌مي‌كنند كه‌: "قاريان‌نخست‌بايد سلامتي‌خودرا حفظ‌كنند. من‌به‌جوانان‌ايراني‌نصيحت‌مي‌كنم‌در سن‌بلوغ‌(در بين‌نوجواني‌و جواني‌) به‌مدت‌يك‌سال‌از قرائت‌خودداري‌كنند. در اين‌دوره‌،حنجره‌بايد استراحت‌كند قاري‌بايداز غذاي‌خوب‌استفاده‌كند، به‌خواب‌خود اهميت‌دهد و ورزش‌كند تا نفس‌او تقويت ‌شود. قاري‌بايد به‌علم‌تجويد آگاهي ‌همه‌ جانبه داشته ‌باشد. مطلب ديگري ‌كه‌براي‌قاريان‌ايراني‌اهميت‌دارد، حفظ ‌قرآن‌ است‌ به‌ گونه‌اي ‌كه‌ هنگام‌ قرائت‌، قرآن‌ را از حفظ ‌تلاوت ‌كنند كه ‌اينها از اصول‌ قرائت ‌است‌. يادگيري ‌تواشيح‌ ديني ‌نيز براي ‌قاري ‌مهم ‌است‌ قاري‌ بايد دستگاههاي ‌موسيقي‌ را آموزش‌ ببيند تا هنگام ‌قرائت ‌با آهنگ ‌موزون‌ به ‌تلاوت‌ بپردازد و دستگاهها را در آن‌رعايت‌ كند." و در مورد قاريان ‌ايراني‌ عنوان ‌مي‌كنند كه‌:"قاريان ‌ايراني ‌در زيبايي‌صدا و تلاوت ‌خوب‌، كم ‌نظيرند. اگر بخواهم‌ دقيق‌تر بيان ‌كنم ‌قاريان‌ مصري‌ در مرتبه‌نخست ‌قرار دارند و قاريان‌ ايراني‌ پس‌ از آنان ‌قرار مي‌گيرند. ازلحاظ‌ تعداد قاريان ‌و زيبايي‌صدا بي‌نظيرند و در هيچ‌كشور اسلامي‌ مانند ندارند. ايران ‌و مصر در دو موضوع‌ با هم‌ رقابت‌ مي‌كنند. نخست ‌عشق‌ به ‌اهل‌بيت‌(ع) و دوم‌تلاوت‌قرآن‌". "اين‌نهضت‌بزرگ‌قرآني‌كه‌درايران‌به‌وجود آمده‌، مرهون ‌انقـــلاب‌اسلامي‌است‌. من‌اين‌شورو اشتياق‌را پيش‌از انقلاب‌نديدم‌ و اين‌از رهبران‌بزرگ‌كشور ايران‌است‌كه‌پرچم‌قرآني‌را برپاداشته‌اند." استاد راز موفقيت‌خود را در ترس‌از خدا و رعايت‌و پايبندي‌به‌قرآن‌مي‌داند و مي‌گويد: "هميشه‌از خدا خواسته‌ام‌تازنده‌ام‌، مرا از خدمت‌به‌كتاب‌ خدامحروم‌نكند."

 

 استاد محمد محمود طبلاوى

 ولادت: استاد محمد محمود طبلاوى نائب نقيب القراء و قارى مسجد جامع ازهر در روز 14نوامبر 1934م در روستاى ميت عقبه مركز امبابه الجيزه در روزگارى كه آنجا روستاى كوچكى بود به دنيا آمد ، آنچه ميت عقبه بيش از هر چيز در آن زمان به آن اهتمام مى ورزيد انتشار و حفظ قرآن كريم بود ، پدر او حاج محمود او را به آموزشگاه روستا برد تا از حافظان قرآن شود زيرا كه محمد تنها پسر او بود او در حالى كه در دوستى قرآن و حفظ آن غرق شده بود در سن چهار سالگى راه آموزشگاه را ياد گرفت و در سن ده سالگى حفظ و تجويد آن را به پايان برد . براى اين جوان علاقه مند به كتاب خدا كه به چيز ديگرى به جاى آن راضى نمىشد آغاز سخت و دشوارى وجود داشت .

استاد طبلاوى از خاطرات فراموش ناشدنى خود مىگويد: (( … پدرم با تضرع و زارى به سوى آسمان روى كرده و پيوسته دعا مىكرد كه خداوند به او فرزندى عطا كند تا او را وقف كتاب آسمانى قرآن كريم نمايد و از اهل قرآن و رجال دينى شود ، خداوند هم دعوت او را بى استجابت رها نكرد و او را صاحب تنها فرزندش (محمد) ساخت. پدرم با تولد من بسيار مسرور شد سرورى كه در طول عمرش مثل آن را تجربه نكرده بود ، خوشحالى پدرم تنها به خاطر اين نبود كه داراى فرزندى شده است بلكه به اين جهت كه فرزندى از جرگه حافظان قرآن كريم را صاحب گشته است ، چرا كه پدرم به اين موضوع يقين داشت كه قرآن تاج پر افتخارى است كه هر كس آن را به سر بگذارد بسيار شكوه مند خواهد شد ، و اين نعمت بزرگى كه خداوند بر من منت نهاده و به من ارزانى داشته مرا وا مى داردكه روز و شب به درگاه او دعا كنم كه اين عمل جليل را از حسنات پدرم قرار دهد و نيز قرآن كريم را به مصداق آيه 28 ازسوره حديد، براى او نورى قرار دهد كه روشن گر راه او باشد، اين دعا را به اين خاطر مىكنم كه [الدال على الخير كفاعله] و پدر من هم با اصرار و صبر فراوان و كمك ها و مساعدت هاى بى شمارى كه براى من داشت و همه كار مى كرد تا من براى حفظ قرآن فراغت لازم را داشته باشم در واقع كار خيرى انجام داد .)) اين جوان با استعداد در حفظ قرآن كريم به طور كامل همراه با احكام آن حتى لحظه اى هم سستى به خرج نداد و پيوسته با التزام و انتظام شديد به آموزشگاه مى رفت و در هر ماه كل قرآن را مرور مى كرد .

استاد طبلاوى مىگويد: ((من به عنوان يك قارى ناشناخته و كوچك شروع كردم همانند هر قارى ديگر كه از ميان سنگلاخها و امواج زندگى كه همچون سيلى بر گونه او نواخته مى شود راه خود را مى گيرد و مى رود بنابر اين در مناسبت هاى سال و يا مناسبات ديگر تلاوت مىكردم، اين تلاوتها همه در ابتداى زندگى قرآنى ام يعنى در دوران قبل از بلوغ و سن 15 سالگى بود من به آنچه خداوند روزى ام مىفرمود راضى بودم كه افزون بر 3 جنيهه نمى شد و هنگامى كه 5 جنيهه نصيبم مى شد خيال مى كردم به عظمتى بالا دست يافته ام .

استعداد و شروع شهرت : استاد طبلاوى كسانى را كه در نصيحت و ارشاد او كوشيدند فراموش نمى كند و پيوسته آنانى را كه وسيله بارور كردن استعدادش در حفظ و تجويد بودند را به نيكى ياد مىكند و مى گويد: (( من دائما به دنبال فرصتى هستم تا با خود خلوت كرده و شروع كارم با قرآن كريم و اولين گامهايم در اين راه تارسيدن به دروازه هدايت قرآنى را ياد آورى كرده ومرور كنم كه من به افراد زيادى مديون هستم بنابراين براى پدرم، استادم، و هم كلاسى هايم كه به من شجاعت مىبخشيدند و در حالى كه من خردسال بودم به من گوش مىكردند و مرا به ياد آورى اين نكته وادارمى كردند كه من قارى با استعدادى هستم، دعا مى كنم، به يا د مى آورم فرمايش استادم را كه مىفرمود: (محمد تو نبا استعدادى و صدايت جدا قوى و زيباست) استادمان كه به فطرت افراد آگاه بود ما را از هم متمايز مى كرد و مى فرمود: محمد طبلاوى صداى بمى دارد فلانى صداى كوبنده اى دارد فلانى صداى … و دائما مرا با توجه به صدايم تشويق مى كرد و با اهتمام خاصى كه به من داشت از من سرپرستى مى كرد دائما به من سر مىزد و با دقت در حفظ كردن من نظر داشت استاد طبلاوى در سن 12 سالگى به مراسم احياء بزرگان و مسئولان و شخصيتهاى بارز در كنار مشاهير قاريان راديو دعوت مىشد و در بين ايشان جايگاه بالايى پيدا كرده و در جيزه، قاهره ، و قليوبيه شناخته شد و تبديل به قارى شد كه از سو ى بسيارى از خانواده هابراى مراسم احياء با توجه به قوت اداء وخلاقيت هاى بالايش و روحيه جوانش كه او را براى قرائت پيوسته در يك مدت 2 ساعتى بدون هيج خستگى و بدون اظهار سختى كمك مى كرد ترجيح داده مى شد، مضافا به اينكه مردم هم براى پيوسته خواندن او اصرار مىكردند و براى زياده گوش دادن به او ابراز شوق مىكردند و مواظبت شديد او نسبت به صدايش و مداومت بر نشستن با قاريان برجسته نظيراستاد رفعت ، استاد على محمود، استاد محمد سلامه، استاد صيفى، بهتيمى و مصطفى اسماعيل و غير ايشان از قاريان پيشتاز راديو، وگوش دادن به آنها چه مستقيما وچه از طريق راديو او را بر اين امر يارى مى داد.

 ملحق شدن به راديو: استاد طبلاوى براى ملحق شدن به راديو بيشترين تلاش را نسبت به قاريان ديگر داشت ، و حتى نسبت به صبر و تحملى كه او در مراجعه به راديو براى براى پيوستن به آن به عنوان يك قارى داشت ، مورد رشك بود ، او 9 باربراى اين كار اقدام كرد اما مشييت الهى ما فوق مشييت بشر است و خداوند در اين نه مرتبه به او اجازه نداد اما در مرتبه دهم توانست امتياز مورد نظر را به دست بياورد و به راديو ملحق گردد .

خارج از مصر: استاد طبلاوى مى گويد : (( من در ضمن يك گروه دينى از مصر به دعوت شيخ ابو الحسن ندوى به هند رفتم رئيس گروه مرحوم دكتر زكريا برى وزير اداره اوقاف در آن وقت بود ، و اتفاقا ما به جهت تاخير در پرواز به مدت نيم ساعت دير به كنفرانس رسيديم ، دكتر برى با هوش و درايتى كه داشت گفت: تنها كسى كه مى تواند قبل از ما حركت كند و جلوتر از ما داخل شود استاد طبلاوى است چرا كه او با لباس خاص خود شناخته شده است و در اينجا معروف و مشهور است و در دل مردم جايگاه والايى دارد و چه بسا عمامه و شال در عفو و بزرگوارى ميزبانان نسبت به تاخير ما نقش داشت، و درست آنچه دكتر برى انتظار داشت اتفاق افتاد و چيزى كه با آن روبرو شديم آن بود كه رئيس كنفرانس با صداى بلند گفت : گروه مصرى آمدند و پيشاپيش آنان استاد طبلاوى است و به ما خوش آمد گويى كرد و گفت : بايد جلسه را از از اول شروع كنيم ،… بعد از پايان جلسه همه حضار اطراف مرا گرفته و بامن عكس هاى يادگارى مى گرفتند . دعوت ها و مسافرت ها : او به بيش از هشتاد كشور عربى و اسلامى و غير آن سفر كرده است ، از جمله دعوت هايى كه او داشته است دعوتى از جانب آقاى جان لاتسيس از يونان براى تلاوت قرآن براى اولين بار در تاريخ اين كشور و نيز دعوتى كه از طرف مسئولين ايتاليايى از طريق سفارت مصر به شهر روم براى تلاوت در قبال جمع كثيرى ازمهاجران عرب و مسلمان مىباشد ، استاد طبلاوى دعوت كاخ پادشاهى اردن را براى احياء مرثيه ملكه زين الشرف مادر ملك حسين شاه اردن را هم فراموش نمى كند و نتيجه اين زندگى قرآنىنوارهاى بسيارى است كه در جلسات خارجى خوانده است كه همه آنها در شركت ابراهيم فٍن كه از آن حاج ابراهيم طبلاوى است موجود است .

 

 

استاد دكتر احمد نعينع

سوال 1- لطفاً بفرماييد خودتان را معرفي كنيد و بفرماييد چند سال داريد و در كجا متولد شده ايد و الان در كجا ساكن هستيد و چه تحصيلاتي داريد؟

بنده دكتر دكتر احمد نعينع هستم، 46 سال سن دارم و در شهر متوبس متولد شده ام. كلمه متوبس كلمه اي از فراعنه است كه اصل آن متوبس است، الان نيز در قاهره پايتخت مصر سكونت دارم. من در دانشگاه اسكندريه ليسانس خود را در پزشكي و بعد فوق ليسانس خود را گرفتم و در انتها نيز دكتراي خود را با تخصص طبابت اطفال در آن دانشگاه گرفتم.

سوال 2- غير از خودتان سه تن از قاريان بزرگ مصر را نام ببريد؟

از قاريان قديم: استاد محمد رفعت، استاد مصطفي اسماعيل و استاد ابوالعينين شعيشع.

از قاريان جديد: استاد شحات محمد انور، استاد محمد اليثي و استاد محمد عبدالوهاب طنطاوي.

سوال 3- آيا در ملاقات هايتان با مقام معظم رهبري و تلاوتهايي كه داشتيد خاطره اي داريد؟

من سومين بار است كه به ايران سفر كرده ام و در دو بار قبل با ايشان ملاقات داشتم. خاطره اي از اولين ديدار ار نقل مي كنم: يك شب هنگام نماز مغرب و عشا در منزل مقام معظم رهبري بودم و نماز را به امامت ايشان خواندم و بعد قرار شد كه قرائت كنم، امام در جاي مخصوص جلوس كردند و من هم تلاوت كردم. آقا بسيار خوشحال شدند و فرمودند: (( شما مثل استاد مصطفي اسماعيل تلاوت مي كنيد و صدايتان بسيار شبيه اوست اما از او تقليد نمي كنيد بلكه قطعاتي را افزون بر كارهاي مصطفي اسماعيل اجرا مي كنيد.)) و بعد سوالاتي را پرسيدند كه استاد مصطفي اسماعيل كي فوت كرد، كجا فوت كرد، چگونه بود و چقدر از آن زمان مي گذرد.

سوال4- ما به خاطر داريم كه شما در يكي از سفرهايتان به ايران يك عبا را از دست مقام معظم رهبري هديه گرفتيد، بفرماييد كه آيا آن عبا را براي تلاوت نيكويتان به عنوان صله دريافت كرديد؟

من فقط يك عبا نگرفتم بلكه يك شال سبز هم از ايشان هديه گرفتم و علتش هم اين بود كه در گفتگوهاي من با مقام معظم رهبري من عرض كردم كه اجداد من حسني هستند و در واقع من از يك سلسله حسني هستم و اجداد من به امام حسن (ع) بر مي گردد و لذا من از سادات هستم و ايشان يك عبا به رنگ روشن و يك شال سبز به   من هديه دادند.

سوال5- آيا از مسافرت هايتان به شهرهاي ديگر ايران هم خاطره اي داريد و از استقبال مردم در كجا بهترين خاطره برايتان پيش آمده است؟

من به شهرهاي فراواني از جمله بوشهر، اروميه، شيراز، اصفهان، مشهد، زاهدان، اهواز، لار، بندرعباس، سنندج، يزد، كرمان و رفسنجان مسافرت كرده ام. ولي بهترين خاطرات من در شهرهايي رقم خورد كه اماكن مقدسه در آنجا وجود دارد. خصوصاً در مشهد مقدس در زيارت حضرت امام رضا (ع) يك فضاي روحاني و قدسي در آنجا احساس كردم و روحانيت خاصي را در آنجا ديدم و همينطور در قم در زيارت حضرت معصومه(ع) و همينطور در شيراز در زيارت شاه چراغ نيز احساس خوبي داشتم.

سوال6- شما در سفرهايتان به هر جا تشريف برده ايد قاريان ايراني را ديده ايد كه در آنجا به تلاوت قرآن پرداخته اند، بفرماييد نظرتان راجع به آنها چيست وآينده آنها را چگونه ارزيابي مي كنيد؟

من در اين مدت كه از اولين سفرم تاكنون به ايران مي گذرد هر سالي نسبت به سال گذشته قاريان ايراني را بهتر و در سطح بالاتري ديده ام و من همواره شكوفايي را در قاريان ايراني احساس مي كنم و همواره آنان را تشويق    مي كنم و برايشان دعا مي كنم و اميد است كه در آينده همتراز با قاريان مصري باشند و چيزي از آنها كم نداشته باشند.

سوال7- آيا خاطره اي از استاد عبدالباسط داريد؟

من در ابتدا همراه با ايشان مي خواندم و اصلاً تلاوتم را با ايشان همراه كرده بودم و از او الهام مي گرفتم، در حالي كه او در نهايت و در اوج بود و من يك تازه كار بودم. حدود 8 سال او را مي شناختم او مردي خوش قلب و خوش رو بود و متخلق به اخلاق قرآني. اما استاد مصطفي اسماعيل براي من جاي خاصي را داشت.

سوال 8- در صورتي كه مي توانيد خاطره اي از استاد منشاوي بازگو كنيد؟

من بيش از 30 سال با اسم محمد صديق منشاوي و تلاوتهاي او آشنا بودم، از حدود سال 1969 ميلادي، من حدوداً 10 ساله بودم و استاد را مي شناختم و از آن زمان تاكنون با تلاوتهاي او آشنا هستم، آشنايي ما هم با اين حالت بود كه او در مسجدي در اسكندريه تلاوت مي كرد و من با نامه و مكاتبه از او كسب فيض مي كردم.

سوال9- در انتها از شما خواهشمنديم خاطره اي از استاد مصطفي اسماعيل نقل كنيد؟

من در آن زمان كه استاد در مناسبتهاي مختلف در شهر متوبس تلاوت مي كرد كودك بودم و تلاوتهاي او را      مي شناختم. بعد به اسكندريه آمدم. استاد به آنجا خيلي سفر مي كردند در دهة70 با استاد آشنا شدم و8 سال هميشه همراه استاد بودم و هميشه به مانند يك ملازم، هر جا استاد مي رفت همراه ايشان بودم.

سوال10- استاد از شما خواهشمنديم كلماتي را به زبان فارسي صحبت كنيد؟

متشكرم، خيلي ممنون.

 

 

استاد محمد عبدالوهاب طنطاوي

سوال1- لطفاً مطالبي را در خصوص خودتان و زندگي شخصيتان و اين كه چه مدتي است به كار تلاوت و قرائت پرداخته ايد بيان بفرماييد؟

من در ارتباط با زندگي شخصيم بايد عرض كنم كه متأهل هستم و داراي هفت فرزند،3پسر و4دختر هستم كه خوشبختانه همه آنها در دانشگاه الازهر مشغول به تحصيل هستند.

سوال2- آيا فرزندانتان از شما بهرة قرائت هم برده اند؟

بله، درسته آنها بهره مي برند ولي اين موهبتي است كه خدا به هر كس عطا مي كند.

سوال3- لطفاً بفرماييد كه چند ساله هستيد؟

من متولد1947 هستم يعني تاكنون54 سال دارم.

سوال4- شما تلاوت قرآن را به طور جدي از چند سالگي آغاز كرديد و همچنين به سبك كدام استاد       علاقه مند بوديد و بيشترين استفاده را از آن برديد؟

من از همان دوران تحصيل كودكي خودم مشغول به قرائت قرآن بودم ولي به صورت حرفه اي از زماني كه وارد دانشگاه الازهر شدم اين كار را ادامه دادم. استاد بنده آقاي شيخ صلحي محمود بودند كه در آن روستايي كه من زندگي مي كردم تلاوت قرآن و قرائت آن را به من آموختند و الان هم ايشان در قيد حيات مي باشند.

سوال5- استاد شما از چهره هاي جهاني قرائت قرآن در جهان اسلام هستيد و به كشورهاي مختلف و اقصي نقاط عالم براي مأموريت هاي قرآني و دعوت هاي كه از سوي جوامع مختلف قرآني كشورهاي اسلامي و يا حامي مسلمان شده سفر كرده ايد از محضرتان خواهشمندم بفرماييد كه تاكنون به چه كشورهايي سفر كرده ايد و در كجا بيشترين استقبال را از شما داشته اند؟

من به چند كشور اروپايي و آفريقايي سفر كرده ام. از جمله به هند و همچنين به چند كشور در آمريكاي شمالي و آمريكاي مركزي مثل ونزوئلا و پاناما نيز سفر كرده ام. من در كشورهاي آسيايي از سوريه و لبنان و همچنين در آفريقا از كنيا ديدن كرده ام ولي در ارتباط با استقبال حقيقتاً بايد بگويم كه استقبالي كه در ايران از من شد قابل وصف نيست و من نمي توانم با كلمات اين استقبال گرم را بيان كنم.

سوال6- با توجه به اين كه شما سفرهاي زيادي به كشورهاي مختلف داشته ايد و در مسابقات قرآني كه به عنوان مسابقات بين المللي در كشور ما ويا در كشورهاي ديگري چون مالزي، هندوستان، بنگلادش و يا در كشورهاي ديگر برگزار مي شود و با توجه به اين كه سابقه قرائت قرآن در مصر بسيار بالا هست و اساتيد بسيار معروف جهان اسلام در آن جا رشد كرده اند بفرماييد كه آيا اين روال مسابقات چه در زمينه قرائت و چه در زمينه حفظ و مفاهيم در مصر هم به همين گونه است و مسابقات به همين صورت برگزار مي شود؟

مسابقات در مصر هم مانند مسابقات در اين جاست. در آن جا هم مسابقه حفظ هم قرائت و هم تفسير برگزار    مي شود. مسابقه مصر هم به اجزايي تقسيم مي شود: 10جزء، 20جزء،

سوال7- لطفاً نظرتان را راجع به قاريان ايراني بيان كنيد و بفرماييد كه آن ها را در چه سطحي مي بينيد؟

من خدا را اينجا گواه مي گيرم كه با صداقت صحبت كنم و شهادت مي دهم كه قاريان ايراني داراي صوت بسيار خوبي هستند.

سوال8-در كشور ما آموزش هاي قرآنيمان در ابتدا با روخواني و روانخواني و تجويد و قرائت آغاز          مي شود. ما در اينجا دو نوع آموزش داريم: يك نوع آموزش سنتي داشته ايم كه هم اكنون نيز در بعضي مناطق جاري هست و نوع ديگر آموزش نيز كه با بالا رفتن تكنولوژي آموزشي و ارتباطات و مسائل مربوط به رايانه صورت مي گيرد. نظر شما در رابطه با آموزش قرآن براي اينكه فردي بخواهد قرآن را فرا گيرد و بحث ما نيز محصور به ظاهر قرآني يعني صوت و لحن و قرائت و تجويد باشد و توجهي به مسائل مفاهيمي و يا تفسيري نداشته باشيم چيست؟ روشي كه خودتان در اين رابطه اعمال مي كنيد و يا اين كه در مصر جاري و ساري هست  چه روشي است؟ در اين مورد توضيحاتي بفرماييد.

قرآن تنها علمي است كه از طريق القاء براي انسان حادث مي شود و انسان مي تواند به آن دست پيدا كند. همچنان كه از طرف خداوند متعال به جبرئيل و از جبرئيل به پيامبر مكرم اسلام(ص) نازل شد. آموزش قرآن لزوماً بايد همراه با استاد باشد و به اين كفايت نمي كند كه به صورت شفاهي و تنها همراه با نوار استفاده و از اين قبيل موارد به آموزش قرآن دست پيدا كنيم. حتماً بايد استادي باشد كه در حضورش قرائت شود و خطاهاي قاري توسط استاد گرفته شود و يكي از     شاخصه هاي آموزش وجود استاد براي آموزش قرآن است. علاوه بر اين در خود الازهر نيز بخش هايي براي آموزش قرآن و احكام آن وجود دارد. در مصر نيز آموزشگاههاي خاصي وجود دارند كه به تعليم قرآن مي پردازند.

سوال9- شما از تلاوت كدام يك از اساتيد پيشكسوت مصري بيشتر لذت مي بريد؟

در ابتدا بايد عرض كنم كه ذوق و سليقه ها متفاوت است ولي بنده شخصاً از اسلوب و شيوه مرحوم مصطفي اسماعيل و همچنين استاد مرحوم محمد صديق منشاوي و استاد كامل يوسف استفاده مي كنم.

سوال10-از شما خواهشمنديم توصيه اي را به علاقه مندان به تلاوت و قرائت قرآن كريم بفرماييد؟

 من مي خواهم توصيه اي را براي اينكه قاريان ايراني در آينده همتراز با قاريان مصري داشته باشند عرض كنم. قاريان محترم در ابتدا بايد با جايگاههاي موسيقيايي فن قرائت قرآن آشنا شوند تا بتوانند آن احساس معاني قرآن را به شنونده منتقل كنند. در قرآن آياتي داريم كه يا وعده هستند و يا وعيد. بخشي از آنها وعده به بهشت داده اند و برخي ديگر وعده به جهنم. يك قاري خوب بايد بتواند با آن لحن موسيقيايي مناسب آنها را به شنونده منتقل كند.

سوال11- هم اكنون در كشور جمهوري اسلامي ايران در دانشگاه ها و مدارس ما، در صدا و سيماي ما و حتي در مساجد و بعضي از منازل افراد كانون قرآن برپا شده است و كارهاي قرآني در آن مكان ها صورت مي گيرد. با توجه به حضور شما در محافل و مجالس جهاني و بين المللي و همچنين در كشور مصر، حركت‎هاي فرهنگي جمعي كشور ما را چگونه ارزيابي مي كنيد و اين برنامه ها چه انعكاسي در خارج از كشور ما دارد؟

اينها همه جزءكارهاي خيري هستند كه بر هر مسلماني واجب است كه آنها را دنبال كند و انجام دهد. هنگامي كه من راديو وتلوزيون را نگاه مي كنم و حتي در دانشگاه رفت و آمد مي كنم مي بينم كه محافل قرآني برگزار است و آموزش هاي قرآني به مردم داده مي شود.

سوال12- استاد شما با قاريان بزرگي همچون خودتان سفرهايي داشته ايد. از شما خواهشمنديم يكي از خاطرات شيريني كه در اين سفرها براي شما اتفاق افتاده است را بيان بفرماييد؟

من خاطراتي كه قابل بيان و مقايسه باشد با آنچه را كه در ايران مشاهده نمودم نمي توانم بيان كنم.از خاطرات شخصيم مي توانم به اين مورد اشاره كنم كه بنده در دوره آخر زندگي استاد مصطفي اسماعيل و استاد شعبان عبدالعزيز صياد با آن دو بزرگوار همدوره بوده ام. آن دو بزرگوار در قاهره زندگي مي كردند و منزل من در مركز المنشوره در مصر بود. من با استاد شعبان صياد، استاد غلوش و استاد نعينع و غيره قرائت كرده ام و با آنها همسفر بوده ام.  

سوال13- آقاي طنطاوي با توجه به نسلي از قاريان گذشته مصر و اساتيد خوبي مثل استاد عبدالفتاح شعشايي، استاد محمد رفعت، استاد محمد صديق منشاوي و استاد مصطفي اسماعيل و يا قاريان ديگر و با توجه به نسل قارياني كه امروز در مصر زندگي مي كنند مثل جنابعالي و يا استاد نعينع و غيره كه قاريان و حافظان ما آنها را مي شناسند و همه به نوعي از آنها تقليد مي كنند بفرماييد كه آيا در آينده نيز اين روال ادامه پيدا خواهد كرد و كشور مصر به سوي مقصدي روشن در حركت است و يا اين كه به نظر خودشان اين كميت و كيفيت خيلي خوب نيست؟

قاريان بزرگ مصري مانند قله هايي بودند كه تعدادشان هم بسيار كم است و شايد تعدادشان به اندازه انگشتان يك دست هم نرسد.ما هميشه به عنوان مقلد از يك استاد بزرگ تقليد مي كرديم اما حقيقتش اين است كه هم اكنون صداها بسيار به هم نزديك و شبيه تر شده است. بايستي يك قاري يك راهي يا يك سبكي را براي خودش ابداع كند كه در اين شلوغي بتواند خودش را نشان دهد و استقلال داشته باشد. قاريان جديد در مرحله اول بايد اصوات مختلف از قرائت هاي مختلف و از قاريان مختلف را بشنود. هر قاري بايد همه آن ها را بشناسد و با صوت هاي آنها آشنا باشد. مانند هر ميوه اي كه يك طعم مخصوص خود دارد هر صوت هم حلاوت و زيبايي خاص خود را داراست. يك قاري بايد همه اصوات را بشناسد و از ميان آنها طريقه واحدي را براي سبك جديد خود انتخاب كند.     

سوال14- در صورت امكان از ميان شاگردانتان بهترين شاگرد را معرفي بفرماييد و نكته ديگر اين كه ما هميشه شما را مشاهده كرده ايم كه هنگام تلاوت هر چند قرآن باز باشد ولي باز شما قرآن را از حفظ خوانده ايد لذا و شما يك حافظ بسيار خوب هستيد. چه توصيه ا ي داريد براي كساني كه قاري هستند ولي حافظ نيستند يا حافظ هستند ولي قاري نيستند؟

بنده هنوز به آن درجه اي نرسيده ام كه شاگردي داشته باشم و هنوز خودم شاگرد اساتيد ديگر هستم . هر شخصي كه قرآن تلاوت مي كند دليلي ندارد كه حتماً صوت زيبايي داشته باشد. اگر كسي قرآن مي خواند اولاً بايد حافظ قران باشد و ثانياً به احكام تجويد و صوت و لحن آگاهي داشته باشد. در ضمن اگر شخصي احساس مي كند كه صوت زيبايي دارد آن را با حفظ كردن قرآن تكميل كند.   

سوال 15- ما در سطح كشورمان و در سطح شهرها و روستاها جلسه هاي قرآني داريم كه در آن يك استاد با سابقه قرآن آموزان را آموزش مي دهد. لطفاً آقاي طنطاوي بفرماييد كه آيا در مصر نيز اساتيد قرآن و يا كساني كه هنوز به درجه استادي نرسيده اند جلسات منظم قرآني دارند؟

همين جلسات در مصر هم وجود دارد. قرآن در مصر مانند آب و هواست و دقيقاً در مصر هم همين مراسمي كه در اينجا برگزار مي شود وجود دارد. در مراسمهاي مختلف ديني و غير ديني قرآن تلاوت مي شود. در مراسمات ختم نيز قاري معروفي دعوت مي شود و به تلاوت قرآن مي پردازد و مردم را موعظه مي كند و آنها را از روز قيامت و روز جزا متنبه و آگاه مي سازد. ما در مصر سنتي داريم كه در هر روز جمعه يك قاري مصري در هر مسجدي حاضر مي شود و قبل از اين كه نماز جمعه شروع شود به تلات قرآن مي پردازد. (با تشكر از آقاي جهرمي كه زحمت پياده كردن متن مصاحبه استاد نعينع و استاد طنطاوي را كشيده اند.)

 

استاد احمد الرزيقي

از ديگر اساتيد برجسته علم قرائت قرآن در جهن اسلام است كه شهرت چشمگيرش را همگان در يافته اند وي دبير كل سنديكاي قاريان قرآن (نقابه القراء) در مصر مي باشد آنچه در مقابل شماست برگرفته اي است از مصاحبه ايشان با مجله العالم چاپ لندن كه شرحي مختصر در مورد شرح حال و زندگينامه استاد مي باشد .

در قريه ارمنت از استان قنا واقع در كشور مصر در ميان خانواده اي كه همگي حافظ و قاري قرآن كريم بودند پا به عرصه وجود نهادندگذارد . در سال 1950 پدرش او را به مدرسه ابتدايي فرستاد اما استماع صوت زيباي استاد عبدالباسط از راديو چنان وي را مجذوب ساخت كه او نيز جز در اين طريق گام نگذارد . او يكي از علاقه مندان استاد فقيد شيخ عبدالباسط مي‌باشد كه در سفرهاي متعددي ايشان را همراهي كرده است و خاطرات زيادي نيز از اين سفرها به يادگار برده است . ايشان از جمله اساتيدي هستند كه به قرائت هاي مختلف آشنايي داشته و در زمينه موسيقي قرآن و مقامات و نغمه هاي قرآني نيز استادي والامقام هستند .   

در حال حاضر در سمت دبير كل سنديكاي قرائت و حفظ قرآن كريم مشغول فعاليت هستند . اين سنديكا نقابه در سال 1983 تاسيس شده است و از مهمترين اهداف آن گرد هم آوردن   تمامي حاملان و حافظان قرآن در جهان مي باشد چرا كه بايد به همگان اين مطلب اثبات شود كه قرآن كريم حبل مستحكم الهي است كه مسلمين را به هم مي پيوندد . از ديگر اهداف اين سنديكا اهتمام ورزيدن به حفظ قرآن كريم است تا عاملي باشد بر آن كه مسلمانان نوجوان قرآن را با اسلوب صحيح خوانده و حفظ كنند . در ضمن هيچ محدوديتي در الحاق افراد به اين سنديكا وجود ندارد و جوانان مسمان از هر مليتي كه باشند مي توانند به عضويت آن در آيند . اين حقيقت موهبتي است الهي كه در قلوب مسلمين جاي گرفته و آن را بزرگ و عزيز گردانيده است و اين همه از دولت قرآن است و بس .

استاد مي گويد :« در گذشته بسياري از جوانان بودند كه شايد بسياري از امور را انجام مي دادند در حالي كه نماز را برپاي مي داشتند . زماني كه از آنان خواسته مي شد تا فاتحه اي بخوانند مي گفتند : قادر نيستيم . اما در سال هاي اخير اهتمام به حفظ و قرائت قرآن كريم در ميان جوانان مسلمان باعث شده كه آنان حفظ قرآن را آغاز كرده و برانجام فريضه نماز اصرار بورزند و اينها همه مرهون فعاليت هاي اين سنديكاست  ».

به عنوان يكي از اساتيد برجسته اين فن چون ساير اساتيد همواره به قاريان قرآن سفارش مي‌كند كه از تقليد بپرهيزند . چرا كه بر ارزش و اعتبار مقلد قرآن افزوده مي شود . گويي كه وجود مقلد ضروري نيست پس قاري‌ قرآن موظف است كه سبكي ممتاز از ديگران برگزيند .

 زماني كه از او پيرامون ضوابط تلاوت قرآن سؤال شد وي ااين چنين عنوان كرد : « يك قاري قرآن بايد ظرفيت استماع شنوندگان را بسنجد چرا كه اين ظرفيت در همه جا همگون نيست . گاهي اوقات شرايط محيطي يا انساني به گونه ايست كه اگر قاري مدت دو ساعت به تلاوت قرآن بپردازد شنوندگان را هيچ گونه ملالي نخواهد بود . حال آنكه زماني ممكن است نصف ساعت نيز باعث خستگي مستمعين گردد . از اين جهت يك قاري خبره هرگز نبايد شنوندگان را با تلاوت خويش آزرده و ملول سازد . مگر آنكه مستمعين خود خواهان ادامه تلاوت شوند . همچنين يك قاري قرآن بايد به معاني قرآن كريم آگاه باشد . چرا كه كلام خدا را معاني بس وسيع است از اين رو بايد به معاني مختلف مسلط بوده و چنان تلاوت كند كه آيات را در اذهان مستمعين مم سازد . او بايد از اسلوبي صحيح و دقيق در بهم پيوستن معاني بهره گيرد . درست به همان گونه كه خداوند متعال سخن گفته است . به اين عنوان كه براي آيات وعيد از طريقي استاده كند كه رسالت انذار و و وعيد را به انجام رساند و در آياتي كه بشارت به مؤمنيني كه مطيع خدا و رسولند سخن گفته مي شود ، از نغماتي استفاده شود كه مبين اين مضاميمن باشند . براي مثال بشارت جنت در جنات تجري من تحت الانهار را به همان گونه تلاوت كند كه اين معنا  را مفهوم سازد . يك قاري قرآن بايد همواره حق حروف را به جا آورده و آن ها را ادا كند و هرگز نبابيد در موسيقي قرآن به گونه اي پي رود هبه اصطلاح معاني و مضامين قرباني موسيقي گردد » .

استاد عقيده دارند كه اگر قاريان قرآن اجرتي در مسير تلاوت دريافت مي كنند – چون اكثراً شغلي جز تلاوت ندارند – در واقع اجرتي است براي گذران زندگيشان . در نظر ايشان هيچ اجر و مزدي مادي نمي تواند برابري با آيات و كلمات قرآن داشته باشد چرا كه ارزش قرآن بيش از آن است كه به وصف درآيد . بنابر اين گرفتن اجر و پاداش به منزله آن نيست كه قاريان كلام الهي براي آيات قيمتي تعيين كرده و به ميزان آن وجهي دريافت كنند .

در اينجا استاد با توجه به اين گفته حضرت رسول (ص) : « بهترين چيزي كه دريافت مي كنيد آن اجري است كه در قبال قرآن كريم دريافت مي‌كنيد »  . و نيز « بهترين شما كسي است كه قرآن را فرا گرفته و به ديگران عليم دهد » عنوان مي دارد كه : « هيچ كوششي بالاتر از سعي و معاهدت در طريق آموزش قرآن نيست  و معلم قرآن نيز بايد از اين مسير اجري دريافت دارد اجري كه به خاطر برابري باايات وحروف قران نيست چراكه عظمت اين كتاب مقدس فراتر از ان استكه بتواند بر ان بهايي مقرر داشت بلكه براي گذران زندگي ان دسته از قاريان قراني است كه ممكن است مدتي طولاني خانوادهء خويش را ترك گفته وبه كشوري ديگر براي تلاوت قران و تبليغ اين كتاب مقدس سفركند » .

استاد رزيقي در سال 1370 به همراه چند تن ديگر از اساتيد بزرگ علم قرائت قرآن بنا به دعوت جمهوري اسلامي ايران به كشورمان سفر كردند . ايشان در مراسم سالگرد رحلت امام عزيمان در اماكن زيادي از جمله مرقد مطهر قائد بزرگ اسلام به تلاوت قرآن پرداختند و در آن ايام غم و اندوه و ماتم روح و جانمان را با استماع آيات الهي مقدس پروردگار ، تسكين بخشيدند .در رابطه با كتاب آيات شيطاني فتواي امام خميني را مورد تقدير قرار داده  و از اين عشق و ارادت امام راحل به حضرت رسول و خاندان پاكش در شگفت بودند . وي در اين رابطه مي گويد : « من خود اين كتاب را نخوانده ام اما از بسياري شنيده ام كه سلمان رشدي مرتد در كتابش به ساحت مقدس حضرت رسول (ص) اهانت كرده است . زماني كه امام خميني (ره) آن فتواي تاريخي و معروف خود را در مورد سلمان رشدي صادر كرد من بسيار خوشحال و مسرور شدم چه فردي كه با رسول خدا دشمني بورزد با اسلام و خداوند متعال دشمني كرده است . به نظر من نبايد به هيچ وجه به او توجهي كرد چرا كه او با كتابش استحقاق آن را ندارد كه مورد توجه و التفات قرار بگيرد . حقيقتا اين همه علاقه امام راحل (ره) به رسول خدا و خاندان مطهرش شايان توجه و قدرداني است» .

از سفارشات و توصيه هاي مؤكد استاد به قاريان قرآن اين است كه در آموختن زبان عربي حظي وافر به كار برند . چرا كه دانستن اين زبان عاملي است در فهم و درك معني و مفاهيم اين كتاب انسان ساز . كسي كه آشنا به معاني و مفاهيم قرآن باشد چه بسا قرآن را بسيار بهتر تلاوت خواهد كرد از اين رو چنين فردي در تجسيم معاني و مضامين آيات الهي در اذهان مستمعين موفق خواهد بود .

تلاوت هاي اين قاري برجسته قرآن كريم در ايام خاصي از راديو قرآن جمهوري اسلامي ايران پخش شده و به اين وسيله جوابگوي تقاضاي تلاوت هاي اين استاد خواهد بود . مي باشد .

 

 

استاد سيد متولي عبدالعال

آن زمان كه او تعليم و آموزش علوم و فنون اين كتاب مقدس را آغاز كرد ، كودكي بيش نبود . شايد در آن ايام بر ذهن احدي خطور نمي كرد كه روزي اين كودك بتواند تلاوت هايي چنين زيبا اجرا  كند . هنوز هفت سال بيشتر نداشت كه سه جزء از اين كلام مقدس را حفظ بود و اين خود پيشرفتي عظيم در اين راستا بود .  او چون ساير قاريان در آغاز كار ، به تقليد از اساتيد برجسته قرائت قرآن پرداخت . شايد تلاوت هاي اين قاري برجسته در كشور جمهوري اسلامي ايران هيچ گاه نمي توانست در ذهن مستمعين اين تصور را پديد آورد كه استاد ، روزي مقلّد قاريان ديگر بوده است . در سال 1370 كه اين استاد و قاري ارجمند به همراه «استاد شحات محمد انور» به كشورمان سفر كردند ، جذبه تلاوت هايشان بسياري را شيفته ساخت . تا به آنجا كه خود استاد تحت تاثير واقع شدند .

آري ، استاد «سيّد متولي عبدالعال» يكي ديگر از قاريان برجسته كلام مقدس خدايند و چونان بسياري از پيشكسوتان اين راه ، عمري را در اين مسير صرف كرده اند . تولد وي در خانواده اي متعهد و پايبند به مسائل عرفاني و ديني بود . مادرش كه محب عرفا و صوفيه بود از همان آغاز ، نام سيّد را كه به يكي از عرفا و صوفيه بزرگ ، «سيد احمد البدوي» متعلق بود ، بر فرزندش نهاد تا او نيز جز در اين راه گام ننهد . پدر وي متولي نام داشت . استاد از همان اوان كودكي براي تحصيل به مكتب رفته و در آنجا با وجود سن اندك 3 جزء از قرآن را حفظ نموده و در اين راه پيشرفت شاياني كرد . وي همانند بسياري از مبتديان اين طريقت ، برحسب كوشش و طاقت صوت خويش ، به تقليد از «استاد عبدالباسط» و «استاد مصطفي اسماعيل» مي پردازد . آن زمان كه او بيش از 12 سال سن ندارد به عنوان حافظ كل قرآن مطرح مي شود و در همين ايام نيز شيوه و احكام تجويد قرائت را آموخته و در محافل و مجالس به تلاوت اهتمام مي ورزد .

«استاد عبدالعال» در 13 سالگي طريقه و روش خاصي براي خويش اتّخاذ نموده و سبك خويش را برمي گزيند زيرا بر اين عقيده است كه : « خداوند سبحان در صوت هر انسان ، طنين و آواي خاصي نهاده است و بر اين اساس هيچ گاه نمي تواند صوتي را به صوتي تشبيه نمود . آن زمان كه يك قاري پس از ممارست وپشتكار فراوان مي تواند قاري برجسته اي شود ، بهتر آن است كه طريقه اي خاص خويش برگزيده وبه اين ترتيب بر اين سبك كه نمايانگر شخصيت حقيقي اوست استوار بماند ؛ زيرا الگو ساختن تلاوت خاصي در اوان كودكي وآغاز كار وتقليد از آن شيوه نيكويي است كه قاري مي تواند به اين طريق با پيشرفت خويش ، سبك خاص خود را انتخاب كند .تلاوت به سبكي تقليدي از يك استاد ، در واقع سبب معروفيت و شهرت همان استاد مقلّد است نه فرد تقليد كننده و من باز توصيه مي كنم كه هر فردي براي خويش سبكي خاص داشته باشد» .

«استاد متولي» در پاسخ به اين سؤال كه فراگيري علم نغمات صوتي و مقامات الحان چگونه مي باشد بدين گونه پاسخ دادند : « طبعاً براي دانستن و آموختن هر علمي بايد آن را يافت و جست و جو كرد . همان طور كه خداوند در قرآن كريم فرموده است : «فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون»  يعني «و از اهل ذكر ( يعني علما و دانشمندان هر امّت ) اگر نمي دانيد سؤال كنيد» و بديهي است كه مقامات الحان خود داراي علمي پيچيده است و علمايي خاص خويش دارد كه براي يادگيري اين علوم و فنون بايد از اهل آن و علماي آن تفحص نمود . تا به اين طريق بتوان از عهده تلاوت و عملي نمودن مقامات برآمده و به اجراي آنها پرداخت . به عنوان مثال : نغمات رست صبا و سه گاه چيست و چگونه بايد آن ها را در تلاوت اجرا نمود ؟ به اين ترتيب مي توان هر دستگاهي را مرتب اجرا كرد . گذشته از اين ها بايد الحان را توام با احساس قلبي و منطبق بر معاني و مفاهيم قرآن كريم پياده كرده تا در جان و قلب مستمع نفوذ كند و در او اثر نمايد و قرآن را بيشتر درك كرده و لذت وافري از اين امر ببرد در غير اين صورت دانستن موسيقي صرفاً به جهت زيبا ساختن صوت هيچ سودي نخواهد داشت» .

استاد متولي عبدالعال در سال 1370 به كشور جمهوري اسلامي ايران مسافرت نموده و پس از آن در هشتمين دوره مسابقات بين المللي حفظ و قرائت قرآن كه در دهه فجر همان سال در حسينيه ارشاد جريان داشت عهده دار داوري مسابقات شدند . سپس با مسافرتهاي متعدد خويش به شهرهاي قم ، مشهد ، كرمان و يزد ، شور و شوقي وصف ناپذير در محافل قرآني به پا كرده و توانستند با تلاوت هاي زيباي خويش خيل بيشماري را شيفته اين كلام مقدس سازند . تا بدانجا كه خود ايشان در خاطراتشان همواره به اين نكته اشاره دارند كه اين شور و عشق به قرآن و قاريان قرآن ، در هيچ جا نمي توان بدين گونه شاهد بود . وي به حقيقت اينها را بالاترين اشتياق به كلام مقدس خداوند مي داند كه اين عشق ، پير و جوان ، زن و مرد نمي شناسد ؛ عشقي كه از دلهايي پاك برخواسته و انظار را متعجب مي سازد . ايشان در سال 1370 به دعوت كانون قرآن كريم دانشگاه تهران در تالار فردوسي دانشكده ادبيات و علوم انساني اين دانشگاه به تلاوت قرآن كريم پرداخت كه خاطره آن تلاوت در ميان انبوه عاشقان كلام خداوند هرگز از اذهان فراموش نخواهد شد . طي مصاحبه اي كه راديو قرآن با استاد داشتند ، ايشان ضمن توصيه هايي در باب قرائت قرآن و اهتمام به آن ، علاقه خويش را براي مسافرت مجدد به ايران اعلام كردند . وي خواهان آن بودند تا در فرصتي مناسب سفري ديگر به ايران داشته باشند چرا كه خاطرات مسافرت به ايران را از بهترين خاطرات خود مي دانند .                            

مصاحبه استاد سيد متولي عبدالعال

 استاد «سيد متولي عبدالعال» از جمله قاريان بنام و مشهور كشور مصر مي باشد كه در دهه اخير به اوج شهرت خويش دست يافت و اين امر بواسطه تلاوتهاي بسيار زيباي اين استاد است كه توام با نغمات حزين و صداي گرم و نواي هيجان برانگيز و ملكوتي وي مي باشد . او در نزد قاريان كشور ايران و علاقمندان و شيفتگان كلام نوراني وحي هم اكنون از محبوبيت و شهرت بسياري برخوردار است و نواي دلنشين و موزون تلاوت اين استاد در كشور اسلاميمان طرفداران بسياري دارد .

اين استاد قاري ، در بهمن ماه سال 1370 بنا به دعوت اداره اوقاف و امور خيريه استان تهران سفر پرباري به ميهن جمهوري اسلامي ايران داشتند كه به مدت يك هفته در تهران برنامه تلاوت قرآن به همراه استاد «شحات محمد انور» داشتند . سپس در داوري هشتمين دوره مسابقات بين المللي حفظ و قرائت قرآن كه در دهه فجر همان سال در حسينيه ارشاد تهران جريان داشت شركت نمود و سپس در پي سفرهاي متعددي كه به شهرهاي مختلف ميهن اسلامي ما داشتند از قبيل:قم ، مشهد ، كرمان و يزد با تلاوتهاي زيبا و نغمات محزون خويش ، شور و حرارت خاصي به محافل نوراني قرآن ما بخشيد و عاشقان قرآن كريم ، حظ وافر از تلاوت اين استاد ارجمند كسب نمودند . مصاحبه اي كه در ذيل از نظر شما عزيزان مي گذرد ترجمه فارسي مصاحبه عربي با اين استاد مي باشد كه در شهرستان قم انجام گرفت :

  س1- استاد اول ضمن معرفي خودتان از شما مي خواهيم كه توضيح دهيد چگونه شروع به قرائت قرآن و حفظ آن نموديد و هنگامي كه شروع به تلاوت نموديد آيا سبك خاصي داشتيد يا از قاري ديگري تقليد مي نموديد؟

  ج1:  به نام خداوند بخشنده مهربان و با سلام و درود فراوان بر پيامبر گرامي اسلام و آل و اصحاب گراميش ؛ نام من : «سيد متولي عبدالعال» ، هنگامي كه براي اولين بار و تازه شروع به تلاوت قرآن كرده بودم كودكي بودم كه در مكتب تحصيل مي نمودم و وقتي كه 3جزء از قرآن را حفظ نمودم در سن 7 سالگي به سر مي بردم و پيشرفت شاياني در حفظ قرآن نمودم ؛ در آن زمان به قرائت برخي از قاريان قديمي عشق مي ورزيدم و از آنها به ميزان طاقت و كشش صوت خويش تقليد سبك مي نمودم ؛ يعني اگر توانايي تقليد از «شيخ عبدالباسط» داشتم از او تقليد مي كردم و نيز اگر توانايي تقليد از لحن «شيخ مصطفي اسماعيل» كه بسيار مورد علاقه ام بود را داشتم از وي نيز تقليد مي نمودم  . البته همانطور كه عرض كردم ، برحسب توانايي صدايم كه خداوند تبارك و تعالي به من موهبت نمود . هنگامي كه حفظ كل قرآن كريم را در مدت پنج سال به اتمام رساندم در آن زمان نوجواني 12 ساله بودم و احكام و قواعد تجويد و قراءات را آموختم ؛ و در آن زمان به صورت جدي شروع به تلاوت قرآن نمودم و در محافل گوناگون از بنده دعوت به عمل مي آمد . من در 13 سالگي بودم كه طريقه و روش خاصي را براي خويش اتخاذ نمودم ، زيرا كه خداوند سبحانه و تعالي براي هر انسان طنين و آواي خاصي را در صوتش قرار داده كه هيچگاه نمي شود گفت كه صوت فلاني شبيه صوت ديگري است .

هنگامي كه يك قاري بعد از تمرين و كار زياد بدل به قاري خوبي مي شود و مراحل بلوغ را پشت سر مي گذارد ، بهتر است كه طريقه اي در قرائت را براي خود برگزيند كه نمايانگر حقيقي شخصيت خود باشد ؛ از جهت يك قاري مسلط و ماهر ، و تحت تاثير شخصيت ديگري قرار نگيرد . ليكن در سنين كودكي شخص به صورت تفريحي و يا تمريني و همچنين جهت آمادگي صدايش جذب صداي بخصوصي مي شود و صوت تلاوت يك قاري را ممكن است الگوي كار خويش قرار دهد و از او تقليد كند ؛ كه باكي نيست و اشكالي ندارد ، كما اينكه اكنون شما از صداي «شحات محمد انور» يا خود بنده «سيد متولي عبدالعال» خوشتان آيد و ما را دوست بداريد .

همه قراء بزرگ را نظير استاد «عبدالباسط» و «مصطفي اسماعيل» كه در اصل آنها بزرگان علم قراءات و اساتيد اصلي ما به حساب مي آيند ، همچنين استاد «شعيشع» را شما دوست مي داريد و از الحان و نغمات آنها تقليد مي كنيد ، ولي باز اين نكته را متذكر مي شوم و آن را ضروري مي دانم كه عرض كنم : هنگامي كه قاري به سن بلوغ مي رسد و بزرگ مي شود ، لازم است براي خود شيوه و طريقه خاصي را در تلاوت قرآن اتخاذ نمايد تا بواسطه آن شيوه قرائت و صوت خويش ، در نزد ديگران شناخته و معروف شده گردد ؛ بطوريكه هنگامي كه ديگران صدايش را بشنوند ، همان شخص به واسطه صوت و آواي مخصوص خود در نظر مردم جلوه گر گشته و شناخته شود .

  س2- وجه تسميه شما به «سيد» چيست و آيا نام شما «سيد» است يا «متولي» ؟  لطفاً در اين مورد توضيح بفرماييد :

ج2 : اما سبب نامگذاري من به «سيد» اين است كه چونكه اغلب مادران دوست دارند صوفيها را ، مانند استاد و سيد من: «سيد احمد البدوي» كه از رجال صوفيه است ؛ به خاطر اين ، مادر من رحمه الله عليها به خاطر علاقه و ارادتي كه نسبت به رجال صوفيه كه اكثراً عارف به حق خدا هستند داشت ، مرا به اسم سيد و سرور من: «سيد احمد البدوي» به نام «سيد» نام گذاري كرد و اين نام را خود برايم انتخاب نمود . و متولي نام پدرم است ، ما در كشور مصر نام «سيد» زياد داريم و قاريان معروف و اساتيد كه سني از آنها گذشته باشد در صورتي كه افراد صالحي نيز باشند به كلمه «شيخ» مورد خطاب قرار مي گيرند . و جهت تكريم و احترام از آنها مثلاً به عنوان شيخ فلان و شيخ فلان نام مي برند و اين يك چيز رايج و متداولي در كشورمان مصر است .

  س3- از استاد در مورد نغمات صوتي و مقامات الحان و چگونگي فراگيري اين علم نيز سؤال شد كه ايشان در اين زمينه توضيح بسياري دادند كه ما به مهمترين آنها در ذيل اشاره مي كنيم:

ج3 : طبعاً براي دانستن و آموختن هر علمي ، بايد آن را يافت و جستجو كرد . همانطور كه خداوند در قرآن كريم فرموده است : «فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون» ترجمه : «و از اهل ذكر(يعني علما و دانشمندان هر امت) اگر نمي دانيد سؤال كنيد» . «سوره نحل آيه 43». بديهي است كه مقامات الحان ، خود داراي علمي پيچيده است و علماي مخصوص به خود را دارد كه متخصص اين گونه موارد هستند و شما براي دستيابي به خواسته هاي خويش ، از علماي اهل فن اين كار سؤال و بحث و جستجو كنيد و از آنان درس و تمرين بخواهيد تا هنگامي كه فلان مقام را اگر خواستيد بخوانيد از عهده اجراي آن به خوبي برآييد . و بدانيد اگر دستگاه : «بيات» و «رست» و «سه گاه» و غيره را اجرا مي كنيد ، اينها چه هستند و چگونه بايد آنها را در تلاوت اجرا نمود . و همينطور از اهل معرفت و دانش علم تلقي كنيد ، و هر دستگاهي را مرتب بخوانيد . و اين را بدانيد كه گذشته از اينها بايد الحان را با احساس قلبي و منطبق بر مباني و مفاهيم آيات قرآن كريم پياده كرد تا در جان و قلب مستمع نفوذ كند و در او اثر نمايد و قرآن را بيشتر درك نمايد و لذت وافري از اين امر ببرد و گرنه دانستن موسيقي صرفاً به خاطر زيبا كردن ، هيچ فايده و اجري ندارد .

س4ـ ضمن تشكر از بيانات شيواي جنابعالي لطفا بفرماييد وقت مناسب جهت تمرين قرائت و صوت از نظر شما چه موقعي مي باشد ؟

ج4 : همانطور كه سابقاً نيز گفته بودم ؛ و من اين نكته را از علماي مخصوصش دانستم ، وقت مناسب و افضل جهت تمرين ، در صبح زود قبل از صرف صبحانه مي باشد . بنابراين قاري اول بايد عادت كند كه صبح زود از خواب برخيزد و پس از اقامه نماز به وقت ، قبل از طلوع آفتاب حفظ آيات قرآن رامرور نموده وسپس حداقل به مدت 10 دقيقه يا 7 دقيقه جهت تمرين ، قرآن تلاوت نمايد ؛ قبل از صبحانه و با صوت متوسط تلاوت كند نه با صوت بلند و جواب لحن ؛ وبدانيد كه اين تمرين بسيار خوبي براي صوت است .

س5ـ در آخر ضمن تشكر از شما كه جوابگوي سوالات ما و برادران قاري ديگر بوديد ، نظر خودتان را در باره سفر اخيرتان و ديدار با ملت جمهوري اسلامي ايران بيان فرماييد ؛ و مشاهدات خودرا در اين زمينه از محافل قرآن بازگو نماييد .

ج5 : اينجانب در مصاحبه با مجلات ، روزنامه ها ، صدا و سيما و خدمت رهبر معظم انقلاب عرض كردم در هيچ جاي دنيا مانند ملت ايران نديدم و در حد بسيار بالايي در عشق ورزيدن به قرآن و اهميت دادن به اين كتاب آسماني در سطح عالم ، ملت بي نظير و بي مانندي هستند و من اين را به چشم خويش مشاهده كردم يا حتي حالا مي توانم بگويم كه در حد كشورهايي كه بنده به آنها مسافرت نموده بودم اين را به عنوان واقعيت و بدون غلو عرض مي كنم كه از اين حيث ملت شما بي نظير است . بنده همانند اين مردم با ايمان كه دلهاي پاكي دارند وآحاد مردم شما را در هيچ جا مشاهده ننمودم ، آنها به قرآن عشق مي ورزند چه جوان و پير و زن و مرد و حتي كودكان خردسال ، و اين يك حقيقت است كه من مي گويم و قصد مبالغه ندارم . و بنده حاضرم هر وقتي از بنده دعوت بعمل آيد در سالهاي آينده باز هم به كشور ايران مسافرت نمايم و از خداوند منان خواستارم كه هر سال ما را موفق به ديدار شما عزيزان سازد . و خداوند ان شاء الله به همه ملت ايران رفاه و سعادت و خير فراوان ارزاني نمايد و به مسئولين محترم و قاريان خوب شما عزت و افتخار بيشتري نصيب فرمايد . و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته .

 

 

« استاد محمد صديق منشاوي »

زماني كه زندگي قاريان مشهور جهان را مرور مي كنيم ، نامي آشنا ديدگان را به خويشتن خيره مي سازد . نامي كه رسالت قاريان قرآن را در خاطره ها جاودانه مي سازد . شهيد القراء نامي است كه بي شك هر عاشق قرآني را بر آن گذر افتاده است . نامي كه عاشقان قرآن بارها و بارها برآن درنگ كرده و از خويشتن پرسيده اند كه : محمد صديق از چه رو بدين نام ملقّب گرديده است ؟ مردي كه تلاوتهاي زيبايش پس از گذر سال ها ، هنوز زينت بخش محافل و مجالس است . مردي كه مقلّدان بيشمار از خويش بر جاي گذاشته است .

اگر بخواهيم محمد صديق را بهتر بشناسيم ، شايد بهتر آن باشد كه در تذكره عرفا و صوفيان عصر به جست وجوي او بپردازيم ؛ چرا كه محمد صديق پيش از آنكه يك قاري باشد ، يك صوفي است . صوفي كه خرقه زهد بر تن كرده و رايحه معرفت و زهد از جاي جاي تلاوتهايش برمي خيزد . آري ، او صوفي است كه جان و زندگي خويش را وقف كلام پروردگار كرده است ، تا بدانجا كه لحظه اي مفارقت از كلام دوست بر او چنان گران آمد كه نتوانست پذيراي آن گردد و عاقبت جان خويش را در اين مسير قرباني ساخت . او را شهيد القراء ناميده اند ، چه آن زمان كه طبيبان معالجش وي را از تلاوت كتاب خدا برحذر داشتند ، وي نپذيرفت . چه ، زندگي جداي از مكتب و كلام دوست نه تنها براي او بلكه بر تمامي كساني كه در اين مسير گام گذارده اند ، بسي سخت و دشوار است .

استاد محمد صديق منشاوي در سال 1299ه.ش. يعني حدود 73 سال پيش ، در شهر منشاه مصر در خانواده اي بسيار مذهبي پا به عرصه ي وجود گذارد .

« پدرش شيخ صديق منشاوي يكي از قاريان صوفي منش بود كه هرگز در مسير تلاوتش اجر و پاداشي طلب نكرد . از اين رو فرزندش محمد را نيز با چنين علايقي پرورش داد تا جايي كه تلاوت را تنها به جهت آنكه متعلق به اين كتاب مقدس است برگزيد . شيخ صديق منشاوي را فردي در كمال خشوع و خضوع مي خوانند گويند او چنان تقوي پيشه بود كه هرگز در هيچ تلاوتي بر اجر و پاداش آن سخني نگفت . تنها در محل حاضر مي شد ، آنگاه با وقاري سرشار از خشيت الهي باز مي گشت و اين شيوه اي بود كه در ميان فرزندانش نيز نيك مشهود است ».

محمد صديق از آنجا كه در شهر منشاه تولد يافت چون پدرش به منشاوي ملقب گرديد . با تشويق و تعليم پدر به آموزش معارف قرآني و تعليم قرائت هاي مختلف پرداخت ، چرا كه پدرش نيز از قاريان مشهور عصر خود به شمار مي آمد . مرحوم استاد منشاوي از همان ابتدا به حفظ كامل قرآن پرداخته و از 9 سالگي به بعد در ماه مبارك رمضان شبهاي قرائت قرآن برگزار مي نمود . اين امر تا سنين جواني استاد ادامه داشت . اين در حالي بود كه پس از چندي با ورودش به راديوي عربي مصر و پخش تلاوتهايش ، به شهرت او افزوده شد تا آنكه به عنوان يكي از اساتيد و قاريان مشهور مصر معرفي شد .

او قاري بزرگي است كه در ميان متأخران بي نظير و در ميان متقدّمين كم نظير بوده است . او از مفاخر بزرگ جهان اسلام و مبتكر الحان گوناگون قرآني به شمار مي آيد . سبك تلاوت ، صوت زيبا ، لحن گرم و حزين ، تلفظ صحيح و بيان قوي كلمات از مختصّات قرائت مرحوم منشاوي به شمار مي آيد كه با چيرگي و مهارت كامل و تسلّطي فوق العاده شنونده را به آيات الهي متوجه مي سازد . او چنان تسلّطي به قرائات سبعه و عشره و راويان قاري دارد كه وي را به عنوان يكي از بهترين اساتيد اين فن در جهان اسلام مطرح نموده است ، تا آنجا كه شهرتش را در جاي جاي جهان اسلام اذعان مي دارند .

مرحوم محمد صديق منشاوي با تسلّطي كامل و سبكي خاص تمامي قرآن مجيد را با قرائت ترتيل تلاوت كرده است و اكنون گنجينه اي از نوارهاي تحقيق و ترتيل اين استاد در آرشيو راديو قرآن موجود مي باشد . تلاوت هاي اين استاد همه هفته از راديو قرآن جمهوري اسلامي ايران پخش مي گردد .

استاد به واسطه زندگي كوتاهش به كشورهاي محدودي مسافرت كرده است . از آن جمله به سوريه ، كويت و برخي از كشورهاي شيخ نشين حاشيه خليج فارس مي توان اشاره كرد كه در مساجد مختلف اين كشورها به تلاوت قرآن كريم پرداخته است .

سرانجام دست اجل از آستين تقدير برون آمده ، اين بار نيز گلي از بوستان معطر قرآن را گلچين نمود و استاد منشاوي در سن 49 سالگي در سال 1348 ه.ش. در شهر قاهره جان به جان آفرين تسليم كرد و بدين طريق گرد غم و اندوه را در بر جبين عاشقان كلام دوست نشانيد ، هرچند كه امروز پس از گذشت سال ها آواي ملكوتي او زينت بخش محافل و مجالس قرآني و پرورش دهنده استعدادهاي نهفته در اين مسير است .

 

زندگينامه استاد محمود خليل الحُصَري  

استاد محمود خليل حصري از جمله قارياني است كه كلام خدا را با خضوع و زيبايي خاصي تلاوت مي نمايد و به قلبها مي نشاند . استاد حصري ، اولين كسي بود كه فكر قرائت قرآن را توام با صداي خوش در سر پروراند و پس از آن راديوي مصر،صوت دلنشين قرآنش را از قاهره پخش نمود و البته راهگشاي اين فكر در استاد،اين بيان لطيف و نفيس پيامبر بزرگوار اسلام است كه فرمود:«لكل شيء حليه و حليه القرآن الصوت الحسن.» يعني براي هر چيز زينت و زيوري است و زيور قرآن صوت نيكوست.

مرحوم استاد حصري درباره شرح حال زندگي اش مي گويد:آغاز زندگي من در قريه شبرالنعله ، مركز طنطا بوده است؛و من در آنجا چشم به جهان گشودم و به مناسبت اينكه حرفه پدرم حصير بافي بوده،مرا نيز مردم به عنوان حصري ناميدند . آنگاه استاد با مكثي كوتاه به ياد دوران كودكي خويش افتاد و بعد از چند ثانيه چنين ادامه مي دهد:پدرم در آن زمان در مغازه اي كوچك به شغل حصير بافي مشغول بود و من نيز در همان آوان طفوليت در كنار ياد گيري و پرداختن به حفظ قرآن كريم،در بافتن و فروش حصير به پدرم كمك مي كردم و از اين بابت نيز همواره شاد و مسرور بودم و بالاخره از ده سالگي موفق به حفظ تمامي قرآن كريم شدم . و بايستي در اينجا به اين نكته اشاره كنم كه معلم مكتب خانه ام نقش بزرگي در تربيت و ياد گيري ام در آن سنين داشت كه از اين بابت من همواره تا آخر عمرم مرهون زحمات و توجهات اين استاد دلسوز مي باشم؛و البته توجه من به يادگيري و حفظ قرآن كريم برمي گردد و به روايات رسيده از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه واله كه در اين باره فرموده اند : «حاملان قرآن كساني هستند كه مشمول رحمت خاص خداوند متعال كه در نور الهي غوطه ورند و هر كه با آنان دشمني نمايد با خداوند دشمني نموده است و هركه با خدا دشمني نمايد با حاملان قرآن دشمني نموده است »  تا خداوند متعال مي فرمايد : « اي حاملان قرآن خود را به رحمت خدا نزديك نماييد بوسيله تجليل از قرآن تا خدا در محبت خود نسبت به شما بيفزايد ».

آنگاه استاد به چگونگي و نحوه آشنايي خود با مرحوم استاد مصطفي اسماعيل و شيخ محمود علي البناء اشاره نموده و در اين باره مي گويد : من به همراه شيخ مصطفي اسماعيل و شيخ محمود علي البناء در مؤسسه الاحمدي واقع در زادگاهم در نزد استاد ابراهيم سلام اشتغال به تعليم علوم قرائت و اصول آن نمودم و در اين مدت كه تا سال 1940 ميلادي به طول انجاميد تنها وسيله رفت و آمد من به دليل صعب العبور بودن جاده ها در آن موقع قدمهاي من بود كه در طول مسير ، شيرين‌ترين آيات قرآن را انتخاب نموده و زير لب زمزمه مي كردم . و بالاخره در انتخاباتي كه در سال 1944 ميلادي براي شناسائي بهترين قاري قرآن در راديو مصر برگزار شد،من از بين 200 نفر قرائي كه در حضور كميته اي مركب از مرحوم استاد مصطفي رضا و استاد شيخ الصباء و شيخ القراء آن موقع مصر تشكيل شد ، رتبه اول را احراز نمودم . و اين نقطه عطفي بود در تاريخ زندگي ام ، چرا كه بعد از اين موفق شدم تا آواي دلنشين قرآن كريم را از طريق امواج راديو در اختيار مشتاقان و شيفتگان كلام حق قرار دهم و اين تحولي بود در زندگاني ام .

آنگاه استاد محمود خليل الحصري ، شرح حال زندگاني خويش را اين طور ادامه مي‌دهند : من پس از 5 سال قرائت در راديو ، به سمت قاري مسجد الاحمدي واقع در زادگاهم طنطا تعيين شدم و سپس در سال 1950 ميلادي به جانشيني مرحوم استاد شيخ السيفي قاري مسجد الحسين منصوب گشتم و به سال 1965 ميلادي به سمت مشاور امور قرآن كريم در وزارت اوقاف مصر منصوب شدم و يك سال بعد در جشن دانش به سبب حفظ كل قرآن كريم به روايت حفص و ورش و به سبب ديگر تاليفاتم در زمينه مسائل قرآن كريم به نشان درجه اول علوم و فنون نائل گشتم .

استاد حصري درباره خصوصيات يك قاري قرآن مي گويد : كسي كه كلام الهي قرآن را تلاوت نمايد ، اولاً بايست به احكام قراءات و مكانهاي وقف و اصول تجويد و اداي كلمات قرآني تسلط كامل داشته و بايستي از صداي زيبا و دلنشيني برخوردار باشد كه بتواند قرآن كريم را با صوتي خوب و الحاني كه دراين مقام الهي است ، تلاوت نمايد . لذا قاري قرآن بايستي داراي صوتي خوش و قدرت بيان و آشنايي به قواعد و اصول علم تجويد و توانايي حسن اداي حروف را داشته باشد تا بدين ترتيب ، يك آهنگ طبيعي در تلاوت قرآن بوجود آيد كه بالاتر از هر آهنگي بوده و همراه با كلام خدا باشد ؛ و اين ، شنونده را مجذوب و مبهوت كلام خدا مي گرداند . و در مورد صدا بايستي به اين نكته اشاره نمود كه اصوات قاريان قرآن ، انواع و اقسام گوناگوني دارد كه براي هر كدام از آنها نيز شيفتگاني وجود دارد بطوري كه مثلاً در ميان اساتيد و قراء معروف جهان ، مرحوم استاد محمد رفعت داراي صدايي خوب ، و مرحوم استاد السيفي ، داراي حسن اداي حروف بودند ؛ و البته قراء ممتاز ديگر نيز در زمينه الحان و آهنگ و صوت نظير استاد علي محمود و استاد عبدالفتاح شعشاعي و مرحوم استاد مصطفي اسماعيل مطرح بودند .

استاد خليل حصري در باره مسافرتهاي خود به كشورهاي اسلامي چنين مي گويد : من اولين قاري بودم كه به خارج مسافرت نمودم و به سال 1960 ميلادي به همراه جمال عبدالناصر به كشورهاي هند و پاكستان مسافرت نمودم و پس از آن برنامه اعزام هيئتهاي ديني براي قرائت قرآن در جهان اسلام به مورد اجرا گذاشته شد كه من نيز جهت مسافرتهاي ديني در سال 1961 ميلادي به همراه شيخ محمد شلتوت ، مفتي اعظم مصر به كشورهاي پاكستان ، اندونزي ، ماليزيا ، فيليپين و هنگ كنگ سفر نمودم . و در سال 1965 ميلادي به مدت 10 روز در مسجد پاريس به تلاوت قرآن پرداختم كه به حول و قوه الهي،پس از استماع كلام خدا،10 نفر از فرانسويان مسيحي به دين اسلام مشرف شدند ، و اينجاست كه عظمت و نورانيت اين كتاب اسماني مشخص مي شود كه مي تواند آنچنان تاثيري داشته باشد كه حتي در قلب مردم كشورهاي اروپايي غير مسلمان تاثير گذاشته و آنان را به دين مبين اسلام رهنمود سازد . البته من به برخي از كشورهاي ديگر جهان و بويژه به اكثر كشورهاي عربي سفر كردم و بايستي در اينجا متذكر شوم كه در همه اين كشورها ، قراء و اساتيد قرآن به حد كافي وجود نداشته است و اين امر سبب عدم الفت مردم به شبهاي قرائت قرآن شده است ، در صورتي كه در كشورم اينچنين نبوده و همين امر باعث گشته است كه تعداد زيادي از مردم به تلاوت قرآن روي آورده و قراء صاحب نامي به جهان اسلام تقديم نمايد . البته اين نكته را نبايستي از خاطر دور ساخت كه در كشورهاي عربي بجز مصر ، به قراء و اساتيد قرآن كريم آنطور كه شايسته است توجهي نمي شود كه اين مسئله جاي بس تاسف دارد .

آنگاه استاد اشاره مي كند : من بيشتر كشورهاي اسلامي و غير اسلامي همچون آمريكا ، كانادا ، فرانسه ، سوئيس و چين را ديدن نمودم و مسلمانهاي اين كشورها با پخش تلاوتهايي از قرآن كريم با صداي من ارتباط برقرار كردند و اين ارتباط تبديل به دوستي محكم ديني و اسلامي شده است .

استاد درباره بازديد خود و مسافرت به نيويورك چنين مي گويد : من بنا به دعوت استاد عثماوي و براي قرائت قرآن به نيويورك مسافرت نمودم و در مسجد بزرگ نيويورك و ديگر ايالات آمريكا نظير نيوجرسي و مسجد وابسته به مركز اسلامي واشنگتن و لوس آنجلس نيز به تلاوت قرآن كريم پرداختم . همچنين در شهر هوستون در ساختماني كه براي بر پا داشتن شعائر ديني ساخته شده است ، تلاوت قرآن نمودم و در دانشگاه سانتريس و شكاگو و دانشگاه ايرا به تلاوت قرآن پرداختم . و خوشبختانه در اين مسافرت موفق شدم به ياري حرمت قرآن و تلاوت انوار الهي 18 نفر مرد و زن مسيحي آمريكايي را به دين مبين اسلام دعوت نموده و اين افتخار، بالاترين نعمتها و مباهات براي خويش در تمامي طول زندگانيم مي دانم و لازم به يادآوري است در ميان آنها سه نفر مهندس و دو نفر پزشك وجود داشت . و به همين سبب است من پيشنهادي مي كنم همراه با هيئتهاي ديپلماسي از سوي كشورهاي اسلامي مامورين ديني تحصيل كرده جهت تبليغ اسلام و به دست آوردن طرفداران اسلام به كشورها اعزام گردند كه البته كشور مصر از پيشتازان اعزام قاريان قرآن به كشورهاي اسلامي مي باشد .

استاد حصري مي گويد : مصر اوّلين كشور اسلامي است كه به تاسيس راديو قرآن همّت گماشته و نوار هاي قرآن كريم را با قرائت ترتيل تنظيم نموده است .

استاد حصري در سال 1390 هجري مسافرتي به كويت داشته و قرآني را ملاحظه مي‌كند كه يهوديان آن را چاپ كرده بوده اند پس از مطالعه معلوم مي شود اسرائيليها در آن تغييراتي بوجود آورده اند ، گاه كلماتي را حذف و در مواردي به جاي كلمه اي كلمه ديگري قرار داده اند ، به عنوان نمونه آيه 18 سوره نساء را كه به اين صورت است :  « يا َايها الذين آمنو لا يَحلُ لَكُمْ ان تَرثوا النَساءَ كَرهاً » يعني : « اي كساني كه ايمان آورده ايد براي شما حلال نيست زنان را به اكراه اجبار به عنوان ارث بگيريد » . لازم به توضيح است كه در زمان جاهليت يعني پيش از ظهور دين مقدس اسلام چنانچه مردي از دنيا مي رفت ، ورثة او جامه اي را بر سر همسرش مي افكندند ، و او را بدون رضايتش به عنوان ارث تصاحب مي كردند ، و آن زن ديگر حق شوهر كردن نداشت ، و خداوند حكيم به موجب اين آية مباركه ، اين رفتار و عمل آنها را حرام كرد . يهوديان،كلمه «لا» را در اين آيه حذف كرده بودند كه معناي آن پس از تحريف چنين مي شود : « اي گروندگان بر شما حلال است كه زنها را با كراهت و عدم رضايت ايشان به ارث بگيريد » . ديگر آية 42 سوره نساء : « يا اَيها الذينَ آمنو لا تَقربوا الصلاه وَ انتم سكاري »يعني : « اي كساني كه ايمان آورده ايد به نماز نزديك نشويد در حالي كه مست باشيدـ در حال مستي نماز نخوانيدـ كه كلمه «لا» را حذف كرده بودند و معناي آن ، پس از تحريف چنين مي شود : « اي گروندگان در حال مستي نزديك نماز شويد و نماز بجا آوريد » . و نيز آية 63 سوره مائده : « و قالت اليهود يدالله مغلوله غلت ايديهم و لعنوا بما قالوا » يعني : «يهوديان گفتند كه دست خدا بسته است ، بسته باد دستهاي ايشان و لعنت بر آنها به سبب گفته ايشان باد » كه معناي آن پس از تحريف چنين مي شود : « يهوديان گفتند كه دست خدا بسته بسته است،بسته باد دستهاي ايشان و به آنچه گفتند ايمان آوردند » . بعد از اين ، استاد آشفته شد ، و بعد از تفحص و تحقيق معلوم شد كه اين قرآن توسط اسرائيل تحريف شده و به چاپ رسيده است .

اما چون خداوند متعال در سوره حجر،آية 9 فرموده است :« انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون » يعني : « ما قرآن را نازل كرده ايم و ما حافظ آن هستيم » لذا توطئه دشمنان آشكا گرديد و خنثي شد . و اين جا پي مي بريم به اهميت حفظ قرآن كه سفارش رسول اكرم صلي الله عليه آله و ائمه معصومين عليهم السلام مي باشد . و چون استاد حصري حافظ قرآن بود متوجه اين مسئله شد ، و از آنجا تصميم گرفت كه تمام قرآن را به صورت ترتيل ظبط كند ، و او اولين كسي بود كه قرآن را به صورت ترتيل خوانده است .شيخ محمود حصري پس از مطالعه قرآن محرف يهوديان ردي بر آن نوشته و در تمام كشورها و نقاط جهان منتشر نمود كه اين عمل او مبارزه اي بر ضد يهود به شمار مي رود و بي آبرويي و خيانت اسرائيل بر مردم جهان را آشكار مي سازد .

استاد خليل الحصري علاوه برگنجينه هاي بيشماري كه در علم قرائات قرآن در ميان ما به يادگار گذارده اند داراي تاليفاتي بسيار ارزنده در زمينه علوم مختلف علم قرائت مي باشند كه از جمله آن ها مي توان به كتاب معالم الاهتداء اشاره داشت كه در زمينه شيوه قرائت و تفسير آيات تاليف شده است ايشان پس از انقلاب اسلامي ايران به كشورمان مسافرت هايي داشتند كه در ضمن آن شهر هاي مختلف ايران و نيز مسجدالجواد واقع در خيابان هفتم تير تهران و همچنين در قم در محضر آيت الله شاهرودي به تلاوت قرآن كريم پرداختند . ايشان از جمله مدرسين و اساتيد برجسته دانشگاه الازهر مصر و نيز مشاور عالي در راديو قرآن اين كشور بوده اند كه بارها به دريافت نشانهايي شايسته نايل شده اند .

استاد خليل الحصري دانشمند ارجمند و گرانقدر سرانجام در سال 1390 ه.ق. در شهر قاهره چون ستاره اي پر فروغ از آسمان مشاهير قرائت قرآن افول كرده جهان را در مصيبت از دست دادنش سوگوار ساخت مردي كه از خدمات ارزنده عاشقان كلام الهي تا ابد تجليل خواهند كرد .استاد حصري در سال 1390 هجري قمري در مسافرتي كه به كشور كويت داشت درگذشت .

 

 

 محمود صديق منشاوي

در سال 1348 آن زمان كه استاد شهير علم قرئت قرآن محمد صديق المنشاوي ديده از جهان فروبست انديشه خاموش شدن صوت الهي و تلاوت هاي زيباي او همگان را در غم و اندوه فرو برد . استادي ارجمند كه تلاوت هاي محزون او همگان را در جذبه اي سرشار از معنويت فرو مي برد . آن زمان كه شيخ محمود صديق منشاوي به تلاوت قرآن مي پرداخت شايد بسياري بر اين انديشه بودند كه اوكسي جز استاد محمد صديق نمي‌تواند باشد صوت وشيوه تلاوت اين استاد يادآور تلاوتهاي محزون و پرجذبه استادمرحوم محمدصديق منشاوي است .

ايشان كه يكي ديگر از تربيت شدگان مكتب قرآن از خاندان منشاوي است ، در سال 1319 ه.ش. در شهر منشاه مصر به دنيا آمد . او نيز تحت تربيت پدرش شيخ صديق منشاوي كه از اساتيد قرائت قرآن در دانشگاه الازهر و آشنا با ديگر علوم اسلامي بود به اين طريق پا نهاد . جد وي «شيخ طيب منشاوي» از اساتيد خوشنويسي و حافظ كل قرآن بود كه تمامي اين كتاب مقدس را 4 مرتبه با خط زيباي نسخ تحرير نموده است . از اساتيد وي بايد به شيخ خليل عثمان اشاره كرد كه از قاريان عصر و از فضلاي علوم قرآني در شهر منشاه محسوب مي شد .

استاد منشاوي پس از پايان اتمام تحصيلات متوسطه جهت طي مدارج عالي وارد دانشكده علوم دانشگاه الازهر مصر شده موفق به اخذ گواهينامه ليسانس در رشته آموزش و پرورش گرديد . ايشان همواره در محاافل و مجالس قرآني به تلاوت مي پرداختند كه در اين راستا پيشرفت هاي چشمگيري نيز كسب كردند . استاد به كشورهاي اروپايي آفريقايي و آسيايي مسافرت نمود و با اساتيدي چون عبدالباسط غلوش عبدالحكم و بسياري ديگر از قاريان ممتاز همسفر بوده است .

زماني كه از ايشان در رابطه با برادر بزرگوترشان سؤال شد  چنين پاسخ دادند : برادرم استاد محمد صديق منشاوي به هنگام وفات 49 سال داشتند و ايشان را شيخ القراء مي ناميدند چون تلاوتشان در نهايت خضوع و خشوع بود .قاريان قرآن بايد پس از حفظ كامل قرآن و فراگيري علم تجويد هنگام قرائت خشوع كامل داشته باشند و قرآن را فقط براي رضاي خدا بخوانند. رسول اكرم (ص)مي فرمايد : « هنگام قرائت گريه كنيد و اگر نمي توانيد حالت گريه به خود بگيريد » .

استاد منشاوي در ماه مبارك رمضان سال 1370 به همراه استاد شعبان عبدالعزيز صياد به كشور جمهوري اسلامي ايران مسافرت كرده و در شهر هاي تهران مشهد قم اصفهان رشت به قرائت قرآن پرداخت كه مورد استقبال جمع كثيري از علاقه مندان قرار گرفت .

 

استاد مصطفي اسماعيل

اكبرالقراء استاد مصطفي اسماعيل از مشاهير و نوابغ علم قرائت قرآن در جهان اسلام است كه كلام خدا را با آهنگي بسيار لطيف و دلنشين و با الحاني منطبق با معاني و مفاهيم الهي تلاوت مي كند . وي استادي است بي بديل كه در فن قرائت سبكي بسيار ممتاز دارد . مردي است كه تمامي قاريان جهان در آستان پر از معنويتش سر تعظيم فرود مي آورند و همه به او عشق مي ورزند .

به راستي كه تلاوت شيوا و ممتاز قاري برجسته اي چون مرحوم استاد مصطفي اسماعيل كه توأم با دلپذير ترين نغمات آسماني و كلام روح بخش آيات الهي مي باشد جان را طراوت و آرامش مي بخشد و اينچنين است كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم مي فرمايند «صداي نيكو زينتي است براي قراء». قاريان مبرز و اهل فن بر اين عقيده اند كه صوت محزون مرحوم استاد مصطفي اسماعيل داراي صفا و پختگي و جذبه اي روحانيست كه به دلهاي مستمعين مي‌نشيند و از گيرايي خاصي برخوردار است .

مصطفي را ، نه تنها قرائت او بلكه تواضع و جوانمردي اش دوست داشتني مي كند . وقتي سوره احزاب را مي خواند مردم چنان فرياد به تحسين اومي گشايند كه مجلس به خود مي لرزد و وقتي در اثناي قرائت با تواضع و افتادگي از مردم اجازه پايان قرائت خود را مي خواهد ، آن ها به او اصرار مي ورزند و از او ادامه قرائت را التماس مي كنند . او نيز مي خواند و آنگاه يكي از قرائت هاي استثنايي تاريخ را مي آفريند و سوره الحاقه را چنان مي خواند كه مستمعين را هوش از سر به در مي شود . تلاوتهاي مرحوم استاد مصطفي اسماعيل تا اعماق جان انسان رسوخ نموده و مستمع را به انديشيدن در آيات الهي قرآن و پند و عبرت گرفتن از كلام پروردگار متعال ترغيب مي‌كند . بجاست در اين زمينه به سخنان حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي كه در جمع قاريان و كاركنان راديو قران ، ايراد فرموده اند توجه كنيد :

«هنر قاري قران اين است كه هرچه بيشتر معاني قران را در ذهن مستمع مجسم بكند ؛ به اين نكته توجه كنيد : اينكه ميبيند يك تلاوت گري يكدفعه گل ميكند و اهل نظر و اهل بصيرت او را قبول ميكنند بي جهت نيست يك علتي دارد . شيخ مصطفي اسماعيل يا عبدالفتاح و اساتيدي از اين قبيل كساني هستند كه وقتي قرآن مي خوانند شما مي‌بينيد مفاهيم قران در ذهنشان مجسم است ؛ احساس مي كنيد او دارد مفاهيم را به شما ميدهد نه حرف را ؛ علت (شهرتشان) اينها هست  لذاست كه اينها در همان منطقه خودشان هم معروف مي شوند و ديگران و شاگردهايشان مقلد اينها مي شوند . و شما نگاه كنيد بين اين قراء بزرگ ؛ مثلا شيخ مصطفي اسماعيل كه من دقت كردم و شايد ديگران هم همين طور باشند من نديدم جايي در وقف مطلق مصطفي اسماعيل نايستد ؛ معمولا مي ايستد ؛ شما هم بايستيد ؛ اين ايستادن صدا را زيباتر و دلنشين تر مي كند و هم معني ؛  اين هم يك نكته بود » .

شيوه اي را كه مرحوم مصطفي اسماعيل در علم قراءات مبتكر آن بوده است شاهكاري برجسته است كه در آن قاري قرآن همزمان با تلاوت و بيان علم تجويد قادر است تا مفاهيم آيات الهي را به مستمعين برساند و تجسم عيني مفاهيم عميق قرآني را ايجاد نمايد و اينچنين است كه جوهر و بطن قرآن كريم در لحن زيباي قاري گرانقدر و ارجمندي چون مرحوم استاد مصطفي اسماعيل مي درخشد . مرحوم استاد به كليه قراءات سبعه و راويان قراء تسلط و چيرگي خاصي داشت و با قرائت گوناگون قرآن كريم را تلاوت مي نمود ، اما اكثراً به قرائت ورش مصري به تلاوت آيات مبادرت مي ورزيد .همچنين او به تمامي مقامات و الحان قرآني مهارت و استادي وافري داشت بطوري كه اهل فن او را يگانه مقري قرآن مي دانند .

مصطفي در ناحيه طنطا از كشور مصر متولد گرديد و تحت آموزش اوليه استاد سيد البدوي قرائت قرآن را فرا گرفته ، سپس در ناحيه طنطا در مؤسسه الاحمدي به همراه شيخ خليل الحصري در محضر شيخ «ابراهيم سلّام» كه از بزرگترين اساتيد آن زمان بود به تحصيل علوم عالي قرائت پرداخت . زماني كه مصطفي براي اولين بار به شهر قاهره مسافرت كرد ، در ملاقات با شيخ محمد رفعت قرائت قرآن نمود ، آنگاه امام القرّاء دستانش را در ميان گرفته ، آينده اي درخشان را به او نويد داد . او كه يك نابينا بود با چشم بصيرت مصطفي را به خوبي شناخت و زيبايي كار او را در اعماق وجود خويش احساس كرد . 

مصطفي يكي از اساتيد مسلم علم قرائت است ، استادي كه با آشنايي با نغمات و مقامات موسيقي و علم تجويد ، بهترين و بالاترين قرائت ها را آفريده است . او مي گويد : « طريقه تجويد و صوت قرآن كريم بر پايه حدود 18 مقام استوار است كه برخي از آنان عبارت اند از : بيات و مشتقات آن... صبا ، شور ، حجاز ، رست ، سه گاه ، عجم ، مرمل ، نهاوند ، عشاق و ... » از نظر مصطفي يك قاري قرآن كه داراي صوتي زيباست ناگزير است كه با موسيقي آشنا باشد و نيز وقف و ابتدا را بايد بداند ، اما اين همه در شرايطي است كه قاري به اصول تلاوت خللي وارد نساخته و حق آيات را ادا كند . صوت خوش در آيات و احاديث نيز پسنديده است و همواره مورد تاييد بوده است . آنجا كه حضرت رسول (ص) فرمودند : « قرآن را با صوت زيبا ، نيكو بخوانيد » و همچنين مي فرمايند : « آن كس كه قرآن را با تَغَنّي و آهنگ قرائت نكند از ما نيست ». همه مي دانند مقصود از غنا و آهنگ در اينجا صوت نيكوست . صوتي كه حق تلاوت را آن چنان كه مورد رضاي خداست فراهم مي سازد .

مرحوم استاد حصري درباره صوت استاد مصطفي اسماعيل مي گويد « او از جمله قاريان ممتازي است كه در بيان الحان قرآني تسلط و استادي خاصي داشت.

از نظر مصطفي يك قاري قرآن بزرگترين و بهترين سفير براي اسلام و كشور خود مي باشد . وي در اين راستا عنوان مي كند كه در سفري كه در سال 1352 به تركيه داشته است استقبال زيادي از سوي مردم و مقامات كشوري صورت گرفت ، تا آنجا كه نخست وزير تركيه خود شخصاً به استقبال و ديدار با وي آمدند و به همراه وزير فرهنگ به مدت نيم ساعت با وي به گفتگو نشستند ، پس از آن قرآني را كه حروف آن با آب طلا نوشته شده بود ، به او هديه كردند . و نيز طي مسافرت هايي كه به لبنان داشت از سال 1353 به مدت 3 سال در ايام ماه مبارك رمضان به تلاوت قرآن در اين كشور پرداخت ؛ در اينجا نيز به او نشان درجه يك كشور را اعطا كردند . شيخ مصطفي اسماعيل به كشورهاي بسيار زيادي در اقصي نقاط جهان مسافرت كرده است . وي مي گويد : « يك قاري قرآن در قلوب مسلمين جهان جايگاه ويژه اي دارد . مردم از او استقبالي شايسته شخصيت او به عمل مي آورند ، حتي از زماني كه قدم در فرودگاه آن ديار مي گذارد ، روزنامه ها و مجلات پيرامون تاريخ زندگي او و تاريخ كشورش ، مقالات بسيار مي‌نويسند و راديو و تلويزيون نيز در اين رابطه به پخش برنامه هايي اهتمام مي ورزند ».

رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي به تلاوت هاي مصطفي اسماعيل علاقه وافري دارند . ايشان مي فرمايند : « علّت شهرت اين قاري اين است كه به هنگام تلاوت مفاهيم و مضامين را در ذهن مجسم مي كند...»

آري استاد مصطفي ، از اساتيد برجسته اي است كه چون تلاوت مي كند ، هر جا كه شنونده اي باشد بي اختيار به تحسين و تشويق او لب مي گشايد . آنگاه كه لفظ (ماءِ) را تلاوت مي كند ، چنان مي خواند كه مستمع آب را در مقابل ديدگان مجسم مي كند . اين حالت در تمامي كلمات و آيات مشهود است .

از مشهورترين اماكني كه استاد در آن مكان ها به تلاوت قرآن پرداخته است ، مسجد جامع اموي ، جامع كبير در لبنان ، مسجد امام حسين (ع) در عراق ، مسجدالاقصي ، مسجدالحرام و مسجد جامع كبير در پاريس را مي توان نام برد .

اين اساتيد بزرگ علم قرائت قرآن علاوه بر تلاوت هاي مجلسي ، تمامي قرآن كريم را نيز به شيوه ي تحقيق و ترتيل قرائت كرده است كه در اكثر كشورها ، شيفتگان كلام الهي ، به تلاوت هاي زيباي او گوش جان سپرده ، از آن بهره ها مي گيرند و قاريان بسيار با استماع تلاوت هايش دراين راه به مراتب اعلي در قرائت قرآن رسيده اند . تلاوت هاي اين استاد مسلم علم قرائت همه هفته از راديو قرآن جمهوري اسلامي ايران به سمع دوستداران تلاوتهاي ايشان مي رسد .

سرانجام شيخ مصطفي اسماعيل پس از عمري پربار ، در حالي كه شيفتگان بيشماري از تلاوت هاي دلنشين خويش برجاي گذارده بود ؛ در سال 1359 ه.ش. در شهر قاهره به سوي معبود شتافت و بدين سان جهان اسلام در غم از دست دادن نابغه اي - كه سراسر جهان به عظمتش معترف بود - سوگوار گرديد . فردي كه با صوت و لحن دلنشين اش توانست بسياري را فراسوي دين مبين اسلام رهنمون سازد . همانگونه كه خود بارها گفته بود : يك قاري قرآن بزرگترين سفير قرآن عزيز است .

 

استاد احمد محمد بسيوني

« ... اولين گام براي يك قاري قرآن حفظ قرآن است كسي كه حافظ قرآن باشد بسيار بهتر مي تواند به قرائت قرآن بپردازد . بنابر اين به تمامي قاريان سفارش مي كنم كه حتما به حفظ قرآن نيز اهتمام بورزند .        استاد احمد محمد بسيوني

استاد بسيوني در سال 1330 ه.ش. در كشور مصر به دنيا آمد و با كمك پدر از كودكي به آموزش علوم قرآني پرداخت . او در سن ده سالگي حافظ قرآن شد . سرانجام پس از آموزش ابتدايي وارد دانشگاه الازهر شده در دانشكده علوم دين به تحصيل پرداخت و پس از فارغ التحصيل شدن در همان جا به تدريس علوم ديني همت گماشت . استاد بسيوني از همان سن 12 سالگي قرائت و تلاوت قرآن را در مجالس و محافل آغاز كرد . او در سن 24 سالگي وارد صدا و سيماي كشور مصر شده و اكنون حدود 13 سال است كه در دانشگاه الازهر به تدريس اشتغال دارد .ايشان در سخنان خويش به اين نكته اشاره داشتند كه قاريان ايراني از حيث تلاوت قرآن بسيار زيبا تلاوت مي كنند اما نكته اي كه مورد توجه قرار دهند اين است كه در راستاي تمرينات خويش از حفظ قرآن نيز غفلت نورزند . استاد همچنين در سخنان خويش به قاريان قرآن توصيه كردند از نكاتي كه براي صوت شخص مضر مي باشد پرهيز كنند . از جمله اين نكات چيز هاي بسيار گرم و بسيار سرد است . همچون نوشابه سرد در روزهاي تابستان يا منتقل شدن به صورت ناگهاني از يك مكان سرد به يك مكان گرم .

ايشان در رابطه با استفاده موسيقي در قرآن عقيده داشتند كه بايد بر طبق معاني از موسيقي مشابه معنا استفاده كرد . في المثل در آيات وعيد دستگاه صبا مناسب است . زيرا اين دستگاه با حزن همراه مي باشد و اين حزن باعث مي شود كه مستمع در صورت گناهكار بودن از خوف و عذاب الهي اشك بريزد . يعني ميان آهنگ قرآن و معاني هماهنگي و تناسب ايجاد كند . البته چنين مسئله اي در رابطه با تمام دستگاه هاي قرآني صدق مي كند  .

استاد مي گويد : « اسامي اين دستگاه ها بر اساس تناسب با صداي قاري از لحاظ طبقات صوتي فرق دارد . بنابر اين قاري كسي است كه بتواند پس از شناخت خوب و دقيق دستگاه ها آن ها را به نحوي صحيح وحكيمانه در جاي خود ارائه نمايد و اين طبيعتاً به وضعيت روحي افراد بستگي دارد . اجراي اين دستگاه ها بايد به گونه اي باشد كه اگر قاري در يك دستگاه معيني به تلاوت پرداخت مستمع خسته نشود و حتي اشتياق آن داشته باشد كه يك بار ديگر بدان گوش فرا دهد . چنين امري طبيعتاً مستلزم تلاش و وقت زيادي است . بايد به گونه اي عمل كرد كه قاري وضعيت خود را سنجيده و سپس مطابق با آن در طبقات بالا به تلاوت بپردازد . قاري بايد چنان تلاوت كند كه اگر در يك دستگاه به تلاوت بپردازد تنوع و نظم خاص را در آن دستگاه رعايت كند » . استاد اضافه مي كند : « مجموع آن دستگاه ها 8 دستگاه مي باشد و چنانچه قاري قرآن 3 تا 4 دستگاه را در يك تلاوت پياده كند مكفي است . چنانچه با دستگاهي تلاوت خود را آغاز مي كنيم بهتر است با همان دستگاه نيز به پايان رسانيم تا آنكه تناسب در تلاوت رعايت شود » . ايشان در ادامه سخنان خود پيرامون مهارت اساتيد مصر در زمينه موسيقي قرآن مي گويد : « اكثر آنها دستگاه هاي موسيقي را به خوبي مي دانند و تواشيح تاثير بسيار در موسيقي دارد. امثال شيخ احمد نداء شيخ طه الفشني مهارت بسيار در موسيقي دارند . همچنين استاد فقيد شيخ مصطفي اسماعيل در اين زمينه استاد بودند » .

وي مي گويد قرآن كريم در تمام دنيا داراي اهميت و ارزش خاصي است . ايشان به كشورهاي اروپايي از جمله ايرلند شمالي و جنوبي لندن و كشورهاي ديگر مسافرت كرده اند . و در سال 1368 به همراه استاد راغب مصطفي غلوش براي اولين بار به ايران مسافرت كرده در شهرهاي مختلفي به تلاوت پرداختند . در سال 69 استاد مجدداً به ايران مسافرت كردند و او همواره از عشق وعلاقه وافر مردم ايران به قرآن ياد مي كند . ايشان مي گويند : عزيزان ايراني درست به همان دستگاهي كه قاري تلاوت مي كند به همان دستگاه وي را مورد تشويق قرار مي دهند و اين از مواردي است كه در كشورهاي ديگر به چشم نمي خورد . استاد همواره از خاطرات سفر خود به ايران به عنوان بهترين خاطرات زندگي خويش ياد مي كند .

محمد احمد بسيوني ( مصاحبه )

س1- استاد؛با عرض سلام و خوش آمد خدمت شما،خواهش مي كنم خودتان را بطور كامل معرفي فرماييد ضمن اينكه خواهيد فرمود كه چند سال داريد و شغل شما چيست؟

ج:بسم الله الرحمان الرحيم- اسم من محمد احمد بسيوني و قاري مصر هستم كه در صدا و سيماي كشور مصر،قرآن تلاوت مي كنم و در حدود چهل سال دارم.

س2- استاد،بفرماييد در چه سالي شروع به تلاوت و حفظ قرآن كريم نموديد و در چه سني بوديد كه وارد راديو و تلويزيون شديد؟

ج:در واقع،پدر بنده كه حافظ قرآن و داراي صداي زيبايي مي باشد با پيشنهاد يكي از دوستانش مرا از كوچكي به محافل قرائت قرآن مي برد و بنده قرآن را تحت نظارت و رعايت پدرم حفظ نمودم در حالي كه 10 سال بيشتر نداشتم و مرا به دانشگاه الازهر وارد كرد تا اينكه بنده تا سطح ليسانس در آنجا درس خواندم و اين سطح در مصر به عنوان يك سطح عالي به شمار مي رود يعني در واقع بنده فارغ التحصيل از دانشكده اصول دين در دانشگاه الازهر مي باشم . زماني كه تلاوت قرآن را شروع نمودم 12 سال سن داشتم و همينطور مراحل بالاتر را به همراه پدر خود و اساتيد محترم و فاضل خويش طي مي نمودم تا اينكه وارد صدا و سيماي كشور مصر شدم ؛ و در اين مقطع بنده 24سال سن داشتم  يعني در حدود 16 سال پيش . و هم اكنون مدرس علوم ديني در دانشگاه الازهر مصر و قاري قرآن مي باشم و در واقع حدود 13سال است كه در دانشگاه الازهر در علومي كه در دانشگاه وجود دارد تدريس مي كنم .

س3ـبفرماييد نظر شما راجع به تلاوت قاريان ايراني چگونه است ؟ چنانچه پيشنهاد خاصي داريد در اين زمينه خواهش مي كنم كه بفرماييد .

ج: حقيقت مطلب اين است كه هنگامي كه تلائت قرآن قاريان ايراني را استماع مي كنم بسيار خرسند و خوشحال مي شوم بخصوص كه بسيار علاقه مي ورزند نسبت به تلاوت قرآن و نيز قريان و اساتيد قرآن كريم به ويژه اساتيد معروف مصري كه مرحوم شده اند مانند استاد شيخ مصطفي اسماعيل . و نيز بسيار خرسند گشته ام هنگامي كه متوجه شدم بسياري از قاريان ايراني از شيخ مصطفي اسماعيل تقليد مي كنند . واقعااو استادي بزرگ بود و ايشان موهبتي بود كه خداوند متعال براي ما عطا كرده بود و ما و بسياري از قراء از ايشان بسياراستفاده مي نموديم ايشان داراي صوتي نيكو و فن بديع و جالبي در دستگاه هاي موسيقي و تلفظ و ادائي عالي بود . اما نكاتي درباره عزيزان قاري ايراني به نظر مي رسد و آن اينكه اين عزيزان اكثرشان از روي قرآن تلاوت مي كنند و حال آنكه لازم است قرآن را حفظ نمايند و مسئله حفظ قرآن براي اين عزيزان لازم است . اميدوارم در ملاقات بعدي و سفربعدي چنانچه به جمهوري اسلامي ايران سفري داشته باشم تلاوت ايشان را از حفظ ملاحظه نمايم . از خداوند متعال مي خواهم ايشان را در حفظ قرآن كريم ياري بخشد و تلاوت آنها را از حفظ و ذهن قرار دهد . و ديگر اينكه بايد بگويم : البته اين سؤال را بشيتر از بنده داشتند آن چيزي كه در تحسين صداي آدمي تاثير مي گذارد روي حفظ و نگهداري از صدا و صوت است اينكه سرما نخورد و پرهيز كند از چيزهايي كه براي صدا مضراست مثل چيزهايي كه بسيار گرم است و بسيار سرد مانند نوشابه سرد در روزهاي گرم تابستان منتقل شدن از يك مكان گرم به مكان سرد به طور ناگهاني كه البته بنده اين اواخر دچار سرماخوردگي شدم     و موجب ناراحتي بنده شد بدين جهت نتوانستم بسيار استفاده برسانم . و در ايران اسلامي بسيار از زيارت رهبر معظم انقلاب حضرت ايهالله خامنه اي خوشحال شدم و با وجود ايشان در آن حسينيه فيالواقع بنده احساس مي كردم ملائكه سماء در حال چرخش و گردش هستند . و اين رهبري كه مردم او را دوست دارند و بنده ايشان را از جان ودل دوست مي دارم و اهل قرآن همگي او را دوست دارند ودر آن مجلس روحاني كه ايشان حضور داشتند تابحال در هيچ جا نديدم اميدوارم موفق باشند و خداوند سلامتي و عافيت به ايشان عنايت فرمايند .

س4ـاستاد نظر خودتان پيرامون اين شوق و احساسات پر شور مردم نسبت به قرائت رآن بخصوص در شهرهاي تهران ؛قم و مشهد مقدس را بفرماييد چگونه بوده است ؟و آيا شما چنين جمعيتي با چنين علاقه اي نسبت به قرآن در ديگر كشورهايي كه به آنجا سفر كرديد سراغ داريد يا خير؟

ج:در واقع قرآن كريم در تمام دنيا داراي اهميت و ارزش خاصي است،بنده به اروپا سفر نموده ام بخصوص به لندن رفتم و نيز به ايرلند شمالي و جنوبي و اماكن ديگر اين مطلب وجود دارد كه هيچ جا مثل ايران اين احساس حماسي و شور و شوق خاص وجود ندارد نسبت به قرآن كريم.بخصوص اين نكته جالب است كه عزيزان ايراني به همان دستگاهي كه قاري تلاوت مي كند به همان دستگاه او را مورد تشويق قرار ميدهند و اين از مواردي است كه در كشورهاي ديگر به چشم نمي خورد.

س5- استاد،اشاره اي داشتيد در مورد موسيقي و آيا در تلاوت قرآن بهتر است موسيقي مورد استفاده قرار گيرد و شما بيشتر در تلاوت خويش از چه دستگاهي استفاده مي كنيد؟

ج:لازم است بدانيم كه آهنگ و موسيقي قرآن كريم منحصر به فرد است و با آهنگ و موسيقي و آواز بسياري دارد و لذا جهت هر دستگاهي منزلتي هست مختص به خود و معاني قرآن.و لذا معمولاً در آيات وعيد دستگاه صبا مناسب است زيرا اين دستگاه با حزن تناسب دارد و اين حزن باعث مي شود مستمع در صورتي كه گناه كار باشد از خوف خدا و عذاب و ملاقات با خدا بگريد.يعني بين آهنگ قرآن و معاني آن هماهنگي ايجاد نمايد و اين مسئله درباره تمام دستگاههاي موسيقي صدق مي كند.اما اينجانب بحمدالله در تلاوتهاي خودم،قريب به تمام دستگاهها را كه با صداي بنده تناسب دارد مورد توجه قرار مي دهم و اين مطلب را تمام قراء و اساتيد فن تجويد اذعان دارند.و بنده از برخي از عزيزاني كه در فن موسيقي استاد هستند اين دستگاهها را آموخته و اسامي اين دستگاهها را  و اينكه چگونه با صداي من تناسب دارند و طبقات صوتي فرق دارند و لذا قاري متحبر كسي است كه اين دستگاهها را خوب بشناسد و صحيح و حكيمانه هر كدام را در جاي خود ارائه نمايد . و اين طبيعتاً به وضعيت روحي و مزاجي افراد بستگي دارد و ارائه اين دستگاهها بايد به گونه اي نباشد كه اگر مثلاً قاري در يك دستگاه معيني تلاوت كرد،مستمع خسته شده و نخواهد حتي يك بار يگر بدان گوش دهد،و اين طبيعتاً وقت زيادي را از برادران قاري ايراني خواهد گرفت.به عنوان نمونه،ما مواردي از برادران قاري ايراني مشاهده نموده ايم كه وضعيت حنجره وي با دستگاهي كه ارائه ميداد تناسب نداشت يعني بيش از حد از نظر صوتي بالا رفته بود . و لذا حتماً لازم است شخص قاري،استعداد خود را در ارتباط با قوت و قدرت صدا و حنجره خود بسنجد و سپس مطابق با آن وارد طبقات بالاي صوتي شود.و بنده سعي مي كنم اين دستگاهها را به گونه اي ارائه كنم كه اگر يك ساعت تمام مستمع،صداي مرا بشنود،خسته و آزرده نشود و اين از فوائد موسيقي قرآن است و لذا ممكن است بنده نيم ساعت در يك دستگاه بخوانم اما خسته كننده نباشد به جهت اينكه ايجاد تنوع و نظم خاصي مي كنم . مجموع اين دستگاهها 8 تا است چنانچه قاري قرآن 3 يا 4 دستگاه را در تلاوت پياده كند،مكفي است؛غالباً چنانچه تلاوت كننده با دستگاهي شروع نمايد بهتر است با همان دستگاه خاتمه دهد و علماي موسيقي اينگونه مي گويند كه تناسب حفظ گردد.

س6- آيا قاريان مصري،دستگاههاي موسيقي را خوب مي دانند؟

ج:اكثريت آنها مي دانند،و تواشيح تاثير بسياري در موسيقي دارد و امثال شيخ احمد نداء و شيخ طه الفشني مهارت زيادي در موسيقي دارندو همچنين استاد بزرگ شيخ مصطفي اسماعيل استاد بود در دستگاههاي موسيقي؛و ايشان بسيار مي شنيد صداي كساني را كه تواشيح مي خواندند و از قدماء و كساني كه دستگاههاي موسيقي را خوب آموخته بودند .

س7- با تشكر از شما استاد بسيوني،در پايان اگر پيامي داريد بفرماييد .

ج:آرزوي سعادت و توفيق به بركت قرآن كريم براي شما و تمام ملت عزيز ايران دارم،انشاءالله در فردوس برين با يكديگر ملاقات نماييم و تشكر مي كنم از اساتيد ايراني و مسئولين راديو قرآن كه در تهيه برنامه زحمت زيادي مي كشند و آرزوي سعادتمندي براي آنها دارم.

 

 

 

 انشاءالله تابعد

 بنده را از نظرات خود محروم نفرمائيد

لطفا مطالب درخواستي خود را برايم بنويسيد

 e-mail : masoodzangooee@yahoo.com